هوش مالی
هوش مالی، آن هوشی است که ما استفاده میکنیم تا مسائل مالی خاص خود را برطرف کنیم. هوش مالی باعث میشود فرصتهایی را خلق و یا از فرصتهایی که دیگران نمیتوانند ببینند استفاده کنیم.
راه حل مشکلات مالی چیست؟
- پول به تنهایی مشکلات مالی شما را حل نمیکند. به همین علت است که دادن پول به افراد فقیر، مشکلات مالی آنان را برطرف نمیکند. در بسیاري از موارد، این کار تنها مشکل را به درازا میکشاند و افراد فقیر بیشتری میآفریند. بهعنوان نمونه به ایده یارانهها توجه کنید.
- سخت کار کردن هم مشکلات مالی را حل نمیکند. جهان پر از مردمان سختکوشی شده است که پول بهدست میآورند، اما با این حال عمیقتر در قرض فرو میروند. بعضی نیاز دارند برای قدری پول بیشتر، حتی سختتر کار کنند.
- تحصیلات، مشکلات مالی را حل نمیکند. دنیا از افراد تحصیلکردهي فقیر پر شده است.
- داشتن یک شغل مشکلات مالی را حل نمیکند. برای بسیاری از افراد، این سه حرف ش.غ.ل صرفاً معادل روز به روز فقیرتر شدن است. میليونها نفر وجود دارند که به اندازه کافی پول در میآورند تا زنده بمانند، اما استطاعت زندگی کردن را ندارند. بسیاري از مردم با وجود داشتن شغل؛ استطاعت داشتن خانه، مراقبتهای درمانی مناسب، آموزش یا حتی پسانداز کافی برای دوران بازنشستگی را ندارند.
خرید کتاب هوش مالی خود را افزایش دهید
هوش مالی برطرفکننده مشکلات مالی است.
طبقه بندی هوش مالی
- هوش مالی فردی
- هوش مالی بانوان
- هوش مالی خانواده
- هوش مالی کودکان
- هوش مالی شرکت ها
- هوش مالی کشورها
هوش مالی فردی
هوش مالی فردی یک نیاز است. امروز بسیاری از افراد بیکار هستند. در کنار آموزشهای دانشگاهی و حرفهای؛ دانش مالی و اقتصادی و تمرکز بر ارتقاء و افزایش هوش مالی حائز اهمیت است.
اگر چه اکثر ما از هوش کافی برای امرار معاش و زندهمانی برخورداریم، ولی میل به زندگی و ارتقاء استاندارد زندگی یکی از موضوعات مهم است. هوش اقتصادی زیربنای رفاه بیشتر است.
اگر شما بیکار باشید یعنی هیچ شغل ( JOB ) و یا کاری ( WORK ) نداشته باشید، از چهار راه کارمندی، خویش فرمایی، راه اندازی کسب و کار و سرمایهگذاری میتوانید پولسازی یا درآمدزایی کنید.
شاید راهکار افزایش درآمد در رسته کارمندی اضافه کاری، و در رسته خویش فرمایی انجام پروژههای بیشتر باشد؛ ولی به دلیل محدودیت زمانی و بنیه فیزیکی سقف افزایش درآمد محدود است.
اگر چه مالکیت کسب و کار و کارآفرینی منجر به بکارگیری وقت، پول و منابع دیگران میشود؛ ولی نظر به اینکه همه افراد توان کارآفرینی و طراحی و اجرا و مدیریت یک کسب و کار را ندارند این رسته هم نیاز به کسب مهارتهای پیشرفته و آموزشهای تکمیلی هوش مالی و اقتصادی دارد.
و در انتها با توجه به نرخ تورم بالا در عرصه بینالمللی و ملی؛ و تغییر قوانین اقتصادی و پول، مهارتهای سرمایهگذاری و کسب و افزایش درآمد از طریق سرمایهگذاری یک نیاز حیاتی است. این بخش محدودیتی برای افزایش درآمد ندارد و تا آنجا که هوش، دانش مالی و پول شما آمادگی داشته باشد پیش میرود.
اگر آمادگی دارید که هوش مالی و اقتصادی فردی خود را افزایش دهید؛ در این بخش با ما باشید.
هوش مالی بانوان
به نظر من پیام و اصول فلسفی “زن ثروتمند” در دنیای امروز نسبت به گذشته برای زنان سراسر دنیا از اهمیت ویژهای برخوردار است. چرا؟ به دلیل اینکه امروزه دنیا در مقایسه با نسل مادران، مادر بزرگان و اجداد مادری ما تفاوت چشمگیری داشته است. قوانین، به ویژه درخصوص پول و رفاه مالی زنان دستخوش تغییرات شدهاند.
در دنیای سرمایهگذاری اینکه چگونه سرمایهگذاری کنید، چگونه یک ملک استیجاری را خریداری کنید، خرید چه نوع سهامی را انتخاب کنید، چگونه یک سرمایهگذاری سودآور داشته باشید موضوعاتی هستند که جنسیت در آنها مطرح نمیباشد. چنانچه سرمایهگذاری در زمینه سهام، اوراق قرضه و یا املاک و مستغلات باشد فرقی نمیکند که خریدار، فروشنده، مالک، اجاره کننده یا فردی که بازسازی ملکی را به عهده میگیرد زن باشد یا مرد.
زمانیکه بحث پول مطرح میشود، واکنش زنان و مردان از نظر تاریخی، روانشناسی، روحی و احساسی یکسان نخواهد بود. گذشت زمان و برخی مسائل فرهنگی خانوادگی و اجتماعی باعث گردید زنان برای رسیدن به رابطه هوش مالی و حفظ پول رفاه مالی وابسته به دیگران باشند. اما چالشهای بسیاری در این نوع شیوه زندگی وجود دارد. اگر همسر شما فوت کند و یا اگر از همسر خود طلاق بگیرید چه میشود. شما باید قبل از بحران چارهای بیاندیشید و خود را توانمند کنید. دانش عمومی اقتصادی نقش به سزایی در بهبود معیشت زندگی آتی شما خواهد داشت.
زن دارای دانش اقتصادی و هوش مالی بالا میتواند در کاهش فقر کشور، خانواده، تربیت فزرندان با بنیه قوی اقتصادی، و همچنین تسهیل اشتغال و حذف تفکر کارمندی و ایجاد جامعهای کارآفرین، مولد، ایده پرداز و پیشرو نقش اساسی داشته باشد.
امروزه تحولات اجتماعی، بالا رفتن ضریب امنیت عمومی و رشد مشارکتهای اجتماعی؛ باعث گردید جامعه زنان در چند دهه اخیر به اندازهی گذشتهای دور ارتقاء یابند و منصفانه است اقرار کنیم چه خوش درخشیدند.
در کلان شهر رابطه هوش مالی و حفظ پول تهران به عنوان الگویی کوچک و قابل تعممیم حداقل در سطح ملی؛ مطالعهی تطبیقی بین سرشماری سال 1390 نسبت به سال 1385؛ نشان دهندهی افزایش جمعیت بانوان این کلان شهر است، بطوریکه حدوداً 51% از جمعیت کل تهران را بانوان تشکیل میدهند.
در عین حال توزیع سنی در گروه 25 الی 29 سال است که تقریباً 15% از جمعیت کل تهران را به خود اختصاص میدهد و این به مفهوم نومادرانه در ساخت آینده است.
رفتارهای این گروه در تعمیم فردی به جهانی؛ گرایش بازار مصرف اقتصادی را حکم و به سادگی در جهان رواج میدهد؛ همچنان که تابع مولد تربیت نسل آینده خواهد بود.
آنچه به نظر میرسد این است که مهمترین جریان دههی آینده جریان زنان بوده که منجر به تحول بنیادین در عرصههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خواهد بود.
این مسأله به تناسب موضوع بحث از منظر تغییر فرهنگ مدیریت مالی خانواده، نگرانیهای اشتغال فرزندان، تربیت مالی فرزندان و مشارکت زنان در تامین نیازهای مالی قابل بررسی است.
بنابراین ارتقاء دانش مالی بانوان به شکل هنرمندانهای جهت ارتقاء وضعیت اقتصادی کشور، همچنین فقر زدایی و افزایش مشارکتهای اجتماعی مورد مطالبه است.
هوش مالی خانواده
در گذشته؛ آن زمان که نوجوان بودیم، پدر و مادرم از سر کار به خانه بر میگشتند، ساعت پنج و نیم عصر شام میخوردند و رأس ساعت شش اخبار نگاه میکردند … امروز کسی را دور و برم نمیشناسم که با چنین نظمی زندگی کند. امروزه مردم کمتری طبق برنامهی زمانی هشت تا پنج کار میکنند و مناسکی همچون شام خانوادگی کمکم ناپدید میشوند.
طی هزاران سال، خانوار معمولی در بیشتر نقاط دنیا نهادی بزرگ و چند نسلی بوده است. واحد خانواده در عصر کشاورزی کارکردهای مهم زیادی داشته است. خانواده همچون یک گروه تولیدی در مزرعه یا دهکده کار میکرد. فرزندان را آموزش میداد و از بیماران پرستاری و از سالخوردگان نگهداری میکرد.
تغییرات عمده در خانوار دقیقاً موقعی شروع شد که کشورها صنعتی و شهرنشین شدند. در این دوره، کار از خانه به کارخانه منتقل شد. آموزش به مدارس بیرون خانه برونسپاری گردید. خدمات بهداشتی به پزشک یا بیمارستان انتقال یافت و وظیفهی خدمترسانی به سالمندان به گردن دولت افتاد. در نتیجه، خانواده کوچک شد و تبدیل به الگوی فراگیری شد که با شرایط صنعتی و شهری تناسب بیشتری داشت.
تا اواسط دههی 1960، متخصصان اصرار داشتند که این الگو ـ پدری که کار میکند، مادری که خانهدار است و دو بچهی کمتر از هجده سال ـ هرگز موقعیت برتر خود را از دست نمیدهد. در حال حاضر، کمتر از 25 درصد خانوارهای آمریکایی و اروپایی در این تعریف میگنجند.
خانوارهای تک سرپرست، زوجهای ازدواج نکرده، زوجهایی که یک بار یا دو بار (یا بیشتر) ازدواج کردهاند و از روابط قبلیشان فرزند دارند، ازدواجهای زمان پیری و، این اواخر، پیوند مدنی و قانونی همجنسگرایان، اگر آن را ازدواج به حساب نیاوریم، همه مطرح یا علنی شدهاند. در نتیجه، طی چند دههی کوتاه، نظام خانواده ـ که زمانی سختتر از هر نهاد اجتماعی دیگر تغییر میکرد ـ تحول یافته است. و تغییر سریع دیگری در راه است.
امروزه که به دلایل مختلفی همچون جهانی شدن و یا بیماری کرونا که شرکتها کارهای خود را برونسپاری میکنند، خانوادهها آن را درونسپاری و پذیرش میکند. برای دهها میلیون خانوار جهانی، کار تمام وقت یا پاره وقت به خانه برگشته است. همان انقلاب دیجیتالی که کار در رابطه هوش مالی و حفظ پول خانه را آسان میکند، خرید و سرمایهگذاری و تجارت سهام و خیلی کارکردهای دیگر را نیز به خانه منتقل میکند.
آموزش کماکان در کلاس درس محبوس است. مراقبت از سالمندان بیش از پیش به خانه باز خواهد گشت. اشکال خانواده، شمار طلاق، فعالیتهای جنسی، روابط بین نسلی، شیوههای آشنایی، پرورش کودک و سایر ابعاد زندگی خانوادگی، همه به سرعت متحول میشوند. مرز بین زمان کار و زمان خانواده و در کنار آن زمانبندیهای ثابت، محو میشود.
این مسأله باعث ایجاد و توسعه شکاف فرصت در نهاد استراتژیک خانواده گردیده است و فرصت طلبان این بار نیز برای رسیدن به اهداف خود روی مرکز اجتماع یعنی نهاد خانواده تمرکز کردهاند.
کوچکترین عضو و مرکز جوامع بشری هم اکنون خانوادهها هستند. خانوادهها در محیطهای اولیه (پدر، مادر و فرزندان) و ثانویه (فامیل یا بستگان) توسط قوانین فرهنگی داخلی اداره و محافظت میشوند. در سالهای اخیر فرهنگ اقتصادی خانوادهها به شدت تغییر یافته و علاوه بر آسیبهایی مانند تجملگرایی؛ روش مدیریت اقتصادی خانوارها به گونهای است منجر به فقر، عدم اشتغال فرزندان و اهمیت پایین سلامتی تأمین کنندگان درآمد به جهت کار فیزیکی زیاد و اشتغال چندگانه نان آور خانواده است.
مرکز خانواده مادر است. مادر است که وظیفه تربیت نسل بعدی را به عهده دارد. و حقیقتاً مادر است که بیشترین قدرت نرم را در خانواده داراست. چراکه توانایی مستقیم و قابلیت تأثیرگذاری بر مرد خانواده را داراست. در خانواده بسیاری از مایحتاج از قبیل منزل، ماشین، دکوراسیون داخلی، اسباب و وسایل آشپزخانه و حتی البسه فرزندان با نظر و نفوذ مادر تصمیمگیری میشود. با تعمیم جهانی الگوی فوق میتوان به این نتیجه رسید که جامعهی بانوان بالاترین نفوذ را در مدیریت هزینه دارد و در حقیقت شریان جریان نقدینگی بسیاری از بنگاههای کوچک و متوسط در اختیار بانوان است. حمایت ایشان از کسب و کاری موجب موفقیت و پیروزی آن کسب و کار و همچنین تحریم و بیتوجهی ایشان موجب شکست و نابودی آن کسب و کار میشود. به همین دلیل بدست گرفتن ورودی فکری زنان و تدوین الگوهای سبک زندگی همواره مهم بوده و در اولویت بنگاههای تبلیغاتی و اقتصادی میباشد. بنابراین فرصت طلبان این بار نیز برای رسیدن به اهداف خود روی مرکز اجتماع یعنی نهاد خانواده تمرکز کردهاند.
از آنجایی که باندهای انتقال فرهنگ درون خانواده، خانواده به خانواده (فامیل و بستگان) و دوست به دوست فیلتر ندارد؛ الگوهای رفتاری طراحی شده روی مادران تمرکز بیشتری دارد و الگوی رفتاری ترویج شده، از طریق محیطهای ثانویه در جامعه توسعه مییابد و بدترین الگوی رفتاری حال حاضر در کنار سبک زندگی تجملگرایی و مصرف گرایی، فرهنگ دلالی است که بدون دانش مالی و اقتصادی به بازار ارز، سکه، خودرو و ملک میرود و این سردرگمی و آشوب اقتصادی بزرگی است که همچون موریانه بنیان اقتصادی جامعه را سست میکند.
یکپارچهسازی سیستم فوق پیچیده براندازی نرم، بوسیلهی ابزارهای ارتباطی در جهت رخداد پدیده جهانی شدن صورت میپذیرد. بدین منظور الگوهای یکسانی برای ترکیب و هم افزایی جریانهای فکری مورد نیاز است تا بتواند به شتاب ایجاد شده؛ شتاب مضائف دهد. برای این منظور ابزارهای ارتباطی با استفاده از علوم تکنولوژی شناختی مأموریت هدفمندی برای ایجاد فرهنگی خاص دارند. این هدف برای سنین و جنسیتهای متفاوت از طریق ابزارهای چون فیلم، کارتون، انیمیشن، ماهواره، اسباب بازی، موسیقی، مطبوعات، رادیو، خبرگزاریها، اینترنت، شبکههای اجتماعی، طراحی عرفانهای وارداتی و …. صورت میپذیرد و مالکیت اصلی آن در اختیار آمریکا و صهیونیسم است.
ضمن اینکه در مسأله جنگ نرم و جابجایی اهداف؛ زمانیکه تمرکز مادران بجای تربیت فرزند صالح؛ بر تجمل گرایی، مصرفگرایی و … قرار گرفت، فرزندان خود به دنبال نیازهای خود میروند و به این ترتیب خوراک مناسبی برای طراحان جنگ نرم فراهم میشود.
در ایران هم اکنون نهاد خانواده متولی خاصی ندارد؛ اگر چه بسیاری از نهادها متولی بخشی خاص از این نهاد مقدس هستند ولی در مسأله آموزشهای اقتصادی و ارتقاء هوش مالی خانوادهها تقریباً هیچ فعالیتی صورت نمیگیرد.
چنانچه آموزشهای لازم مدیریت پول و دانش اقتصادی در اختیار خانوادهها باشد پول در مدت بیشتری در خانواده حفظ میشود و با تبدیل آن به دارایی قدرت اقتصادی خانوار بالا میرود و با پیوند خانوادههای دارای بنیان مالی مستحکم، فقر کاهش و اقتدار اقتصادی بالا میرود.
همچنین نهادینه رابطه هوش مالی و حفظ پول شدن دانش مالی باعث کاهش فشارها و همچنین افزایش درآمد خانواده میگردد.
دستاورد دیگر انتقال دانش مالی به فرزندان باعث تسهیل امر اشتغال و رفع بیکاری و بالطبع شکلگیری خانوادههای جوان از طریق ازدواج در سنین پایینتر خواهد بود. چراکه فرزندان با مشارکت در مدیریت مالی خانواده تجربه و تبحر کافی در اداره زندگی خود را کسب مینمایند. این موضوع باعث کاهش فشارهای خانوادگی و همچنین کاهش آسیبهای اجتماعی میگردد. ترکیب زن و مرد مجهز به دانش مالی ریسک شکست مالی را پایین میآورد. همچنانکه آگاه هستید پیر شدن جمعیت ایران و کاهش آمار تشکیل خانواده و فرزندآوری یکی از مسایل اساسی امروز کشور ایران است. خانوادههای با بنیان اقتصادی قدرتمند در کنار حل مشکل آب در شرق کشور این توانایی را دارند که جمعیت ایران بزرگ را تا دو برابر افزایش دهند.
جامعه دارای بنیان رابطه هوش مالی و حفظ پول مالی محکم خانوادگی شتاب فزایندهای در پیشرفت خواهد داشت.
سرمایه گذاری و سوالهای کلیدی قبل از آن
سرمایه گذاری چیزی نیست که مختص میلیاردرها و ثروتمندان بزرگ باشد. هر کسی که هزینهی زندگی خود و اطرافیانش را تامین میکند، طبیعتاً به فکر سرمایه گذاری هم هست. به امید اینکه بتواند بهترین استفاده را از دارایی و سرمایه و خلاصه دستاوردهای زحماتش داشته باشد.
در فضاهای اقتصادی مثل فضای اقتصادی حاکم بر کشور ما که نوسانات اقتصادی زیاد است، دغدغهی سرمایه گذاری هم برای ما جدیتر است. تغییر ناگهانی نرخ طلا یا ارز یا مسکن یا هر پارامتر اقتصادی دیگر، ممکن است به سرعت میزان داراییهای ما را کاهش دهد. همچنانکه کسانی هستند که با همین تغییرات، برای خود سرمایه های بزرگی دست و پا کرده اند.
زمانی که نرخ تورم و میزان نوسانات شاخصهای اقتصادی بالاست، عموم مردم احساس خوبی به نگهداری پول نقد ندارند و به دنبال گزینههایی برای سرمایه گذاری هستند تا بتوانند پولها و داراییهای خود را به شکلی مولدتر و ماندگارتر، تبدیل کنند.
امروز در کشور ما، مردم پول خود را به شکلهای مختلف سرمایه گذاری میکنند. از خرید ملک و ارز و سهام تا پس انداز در حسابهای بلندمدت و خرید کالاهای مصرفی با دوام. گزینههای سرمایه گذاری بسیار متعدد هستند و نگرانیهای اقتصادی هم ما را به تصمیم گیری سریع در این زمینه ترغیب میکنند.
اگر چه بحث سرمایه و سرمایه گذاری، بسیار گسترده و پیچیده است، اما گروه متمم در اینجا چند سوال را به عنوان سوالهای کلیدی قبل از هر سرمایه گذاری مطرح میکند و امیدوار هستیم که شما هم، بتوانید قبل از تصمیمهای مهم در مورد سرمایه گذاریهای کلیدی، مروری بر این پرسشها داشته باشید.
هدف همهی ما از سرمایه گذاریهای اقتصادی یکسان نیست. برخی ممکن است با استفاده از سرمایه گذاری در پی حفظ ارزش پول خود باشند. کارمند یا مدیری که به تازگی سنوات خود را از شرکت دریافت کرده، ممکن است در حال حاضر گزینهی خاصی برای هزینه کردن آن پول یا سرمایه گذاری بلندمدت توسط آن نداشته باشد. اما میداند که اگر این پول را به همین شکل رها کند، ارزش آن کاسته میشود و به همین دلیل به دنبال گزینهای برای سرمایه گذاری است.
برخی دیگر ممکن است در پی کسب سود قابل توجه باشند. شاید کسی را دیده باشید که خانه یا ماشین خود را میفروشد به امید اینکه طی یک یا دو سال، آن را چند برابر کند. سفته بازان که قبلاً درباره آنها حرف زدیم، نمونههایی از این گروه محسوب میشوند.
فرد دیگری ممکن است با هدف کاهش ریسک، به دنبال فرصتهای دیگر سرمایه گذاری باشد. ممکن است شما کارمند یک شرکت بزرگ و موفق با درآمد خوب باشید یا مالک کارخانهای که سود قابل توجهی دارد. اما همیشه این نگرانی وجود دارد که اگر در رابطه با شرکت مشکلی پیش آمد یا اگر کسب و کار دچار رکود شد، چه راهکاری پیش روی من قرار خواهد داشت؟ به همین دلیل ممکن است مالک یک کارخانه بخشی از درآمد خود را به املاک تبدیل کند یا کارمند یک شرکت، با بخشی از حقوق خود وارد بورس شود و سهم شرکتهای مختلف را خریداری کند. همان ماجرای قدیمی که هر کسی ترجیح میدهد تمام تخم مرغهایش در یک سبد نباشد.
کسی که در پی حفظ ارزش پول خویش است، سرمایه گذاریهای مطمئن و کم سود را ترجیح میدهد. کسی که میخواهد پلههای ترقی را سه تا یکی طی کند، احتمالاً به دنبال فرصتهای سفته بازی میرود و کسی که به دنبال کاهش ریسک است، منطقی است که در پی سرمایه گذاریهایی باشد که بیشترین استقلال را از کسب و کار فعلیاش داشته باشد (فقط تصور کنید که یک نفر در صنعت خودرو کار کند و برای توزیع تخم مرغهایش در سبدهای مختلف، سهام چند شرکت خودروساز را هم خریداری کند! اگر شرکت او دچار رکود و مشکل شود، احتمالاً ارزش سبد سهام او هم دیر یا زود، سقوط خواهد کرد).
چه حجمی از سرمایه من ، قرار است به یک سرمایه گذاری خاص اختصاص پیدا کند؟ آیا قرار است ۹۰٪ کل اندوختهی زندگی خودم را صرف یک فعالیت اقتصادی یا سرمایه گذاری کنم؟ یا میخواهم با بیست درصد پس انداز ماهیانهام، یک بازی سرگرم کننده اقتصادی (البته به امید سود مطلوب) داشته باشم؟
بدیهی است که هر چه سهم بیشتری از سبد خود را به یک سرمایه گذاری اختصاص میدهیم، منطقی است که ریسک کمتری را در مورد آن پذیرا باشیم (البته ریسک کم و ریسک زیاد، خود بر اساس ویژگیهای شخصیتی افراد، میزان متفاوتی خواهد داشت).
لازم نیست که همهی ما متخصص یک حوزه باشیم تا بتوانیم در آن سرمایه گذاری کنیم. اما منطقی است که بکوشیم تا حد امکان در آن حوزه مطلع باشیم. یکی از بدترین شکلهای سرمایه گذاری، زمانی است که ما به توصیه یک دوست یا همکار یا خویشاوند یا یک کارشناس خبره، به سرمایه گذاری در حوزهای ترغیب میشویم که در آن حوزه هیچ تخصصی نداریم.
در بحث سرمایه گذاری در بورس توضیح دادیم که ما انسانها، در لحظات پرتنش، عموماً نمیتوانیم منطقی باشیم و مغزمان به سمت تصمیمهای احساسی میرود. فرض کنید که گروه متمم، واحدی برای مشاوره سرمایه گذاری در بورس دارد. شما امروز به متمم اعتماد میکنید و با توصیههای متمم، در چند سهم مشخص توصیه شده، سرمایه گذاری میکنید. تا زمانی که اوضاع خوب است، دوستی ما هم حفظ میشود. اگر شاخصها کمی سقوط کنند، باز هم شما ما را تحمل خواهید کرد. اما فرض کنید که ببینید ظرف مدت سه ماه، سرمایه شما ۴۰٪ کاهش یافته است. اینجا هر چه گروه متمم برای شما توضیح دهد که «شاخص کل بورس الان ۵۰٪ کاهش یافته و هنوز سبد سرمایه گذاری شما در موقعیت مناسبی است و از لحاظ منطقی و با توجه به اخبار و اطلاعات در دسترس، بهتر است حداقل دو هفته صبر کنیم و سپس در مورد فروش سهام تصمیم بگیریم»، بعید است شما به این استدلالها گوش دهید. به احتمال زیاد شما از همکاری با گروه سرمایه گذاری متمم پشیمان شده و تصمیم به فروش خواهید گرفت!
به همین دلیل است که خوب است خودتان با مفاهیم اولیه آشنا باشید. شاخصها را بشناسید. اوج و فرود آنها را ببینید و ارزیابی کنید. مفاهیم اولیه مانند EPS و DPS و تعدیل و گزارش مجموع و افزایش سرمایهها و … را بدانید تا هم زبان مشترکی شکل بگیرد و هم گفتگوهای شما از جنس «دریافت اطلاعات» باشد و نه «دیکته شدن تصمیم».
نمونههای دیگری هم از سرمایه گذاری در حوزههای ناشناخته وجود دارد که به شکست جدی منجر میشود. یکی از دوستان ما که سالها در یک کارخانه بزرگ صنعتی کار کرده بود تصمیم به سرمایه گذاری جدی و گسترده در یک شرکت نرم افزاری گرفت. او شنیده بود که سود در حوزهی اپلیکیشنهای موبایل خیلی خوب است و شرکت جوانی هم که در این زمینه کار میکرد، هیجان زده از پیشنهاد سرمایه گذاری بزرگ او استقبال کرد.
اما تفاوتهای کوچک فرهنگی، آغازگر تنشها شد. سرمایه گذار که دفتری هم برای خودش در ساختمان شرکت در نظر گرفته بود و هر روز به شرکت سر میزد، به شدت معتقد بود که باید ساعت حضور و غیاب کنار درب ورودی نصب شود و هر یک ربع تاخیر معادل یک ساعت مرخصی در نظر گرفته شود. او معتقد بود که سرمایه گذاری سنگینش، این حق را به او میدهد که مراقب سلامت شرکت باشد و نمیشد توجیهاش کرد که برنامه نویسان، گاهی تا نزدیک صبح کار میکنند و بعد هم میخواهند بخوابند و سر کار نیایند!
مثالهای فردی و سازمانی از سرمایه گذاری در حوزههای نامربوط کم نیست. احتمالاً شما مثالهای بیشتری از این دست در ذهن دارید.
در بحث تفکر سیستمی در مورد افق زمانی حرف زدیم. آنجا توضیح دادیم که هر کسی از هر راه حل و هر پیشنهادی حرف زد، بلافاصله باید بپرسیم: در کدام افق زمانی؟ همین بحث را در درس چهارم تحلیل تکنیکال هم به شکل دیگری مطرح کردیم. آیا میخواهم هر ماه سودی به دست بیاورم؟ آیا حاضر هستم که تا یک سال دست به اصل پول و سود پولم نزنم؟ آیا امروز این سرمایه گذاری را انجام میدهم که ده سال دیگر، سرمایهای برای خودم یا فرزندانم داشته باشم؟ قطعاً پاسخ به این سوال میتواند اولویت گزینههای سرمایه گذاری را به کلی تغییر دهد.
نخستین قانون کلی در بحث سرمایه و سرمایه گذاری این است که سود بیشتر با ریسک بیشتر همراه است. اگر قرار باشد سود یک سرمایه گذاری برای من کمتر از سود سپرده گذاری بلندمدت در بانک باشد، منطقی نیست هم ریسک سرمایه گذاری را بپذیرم و هم از بخشی از سود ساده و سهل الوصول صرف نظر کنم.
از سوی دیگر، اگر کسی معتقد است فرصتی وجود دارد که سود بسیار بالا دارد و ریسک خاصی ندارد، باید به پیشنهاد او به دیدهی تردید نگاه رابطه هوش مالی و حفظ پول کنم. کمتر کسی چنین فرصتی را به دیگران پیشنهاد میدهد!
به عبارت دیگر، وقتی میپرسند که در این بازار چه میزان میتوان سود کسب کرد، بلافاصله این سوال مطرح میشود که شما چقدر میخواهید ریسک کنید؟ این مسئله فقط به بحث مالی و سرمایه گذاری مطرح نیست. در همهی حوزههای زندگی میتوان مصداقهایش را دید.
اگر حاضر باشیم که ریسک اعدام و مرگ را بپذیریم، بهترین گزینه برای کسب درآمد، این است که همین امروز قاچاق مواد مخدر را آغاز کنیم!
همیشه خوب است که نگاهی هم به گذشته آن حوزه داشته باشیم.
مروری به زندگی فعالان بازی ارز در کشور نشان میدهد که طی دهههای گذشته، بخشی از بیشترین سود اقتصادی برای این افراد حاصل شده است. اما فسادهای این حوزه را هم دیدهایم. سکتهها و باختنها و پولهای سوخته شده را هم دیدهایم. جرمها و زندانها را هم دیدهایم.
مرور به بازار مسکن، حقایق دیگری را برای ما آشکار میکند. این بازار با رونق و رکودهای دورهای همراه بوده و احتمالاً به دلیل ساختار بازار، همواره همراه خواهد ماند. کسانی که نقدینگی خوبی در اختیار داشتند و توانستهاند رکود این بازارها را تحمل کنند، به بیشترین سود دست یافتهاند. اما آنها که نقدینگی کافی نداشتهاند و با پیش فروش و وام و شیوههای مختلف، تامین مالی انجام دادهاند یا سود کمی بردهاند یا ورشکست و متضرر شدهاند.
وارن بافت میگوید: هر بازاری، همچنانکه آیندهای دارد، گذشتهای هم دارد و نگاه محدود و خوشبینانه به آینده، ممکن است فرصتها را در چشم ما بزرگ و تهدیدها را کوچک کند.
یکی از سوالهای مهم در هر سرمایه گذاری، امکان خروج از آن است. مایکل پورتر، همیشه از واژه دیوارهای خروج برای این منظور استفاده میکند. برخی از سرمایه گذاریها دیوارهای کوتاهی دارند و به سادگی میتوان از آنها خارج شد (کسی که سکه میخرد). برخی از سرمایه گذاریها دیوارهای بلندی دارند و به سادگی نمیتوان از آنها خارج شد. شاید داستان ۳M را که در سلسله درسهای کسب و کار گفتیم به خاطر داشته باشید که یکی از سرمایه گذاران، مجبور شد بیش از ده سال، در شرکت بماند و به رونق شرکت کمک کند تا اصل سرمایه اش قابل بازگشت باشد. مثالهایی از این دست در اطراف خودمان هم کم نیستند.
اگر وارد سرمایه گذاری در حوزههایی میشویم که دیوارهای خروج آنها بلند است و پول ما به سرعت دوباره نقد نمیشود، باید دلایل و انگیزه های دیگری بیابیم که چنین تصمیمی را توجیه کند. این انگیزه ها ممکن است سود بیشتر، علاقه به یک حوزهی اخلاقی و ارزشی یا هر انگیزهی دیگری است که حتی شکست خوردن یا زندگی در حصار دیوارهای آن سرمایه گذاری را برای ما قابل تحمل کند.
شما با عضویت ویژه در متمم، میتوانید به درسها و آموزشهای بسیاری از جمله موضوعات زیر دسترسی کامل داشته باشید:
موضوعات زیر، برخی از درسهایی هستند که در متمم آموزش داده میشوند:
دوره MBA (یادگیری منظم درسها)
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری تحلیل تکنیکال به شما پیشنهاد میکند:
آموزش هوش مالی در کسب وکار
احتمالا هوش از نظر شما مقوله ی مهمی در زمینه پیشرفت افراد محسوب می شود. اما باید بدانید که هر فرد در هر حوزه ای ضریب هوشی متفاوتی دارد. مثلا هوش ریاضی افراد با هوش اقتصادی خودشان ضریب متفاوتی دارد. پس قطعا برای پیشرفت در حوزه ی کاری و مالی، به ضریب هوش پولی یا اقتصادی بالا نیاز داریم. از آنجایی که بخشی از هوش اکتسابی است، با شرکت در دوره های آموزش رابطه هوش مالی و حفظ پول هوش مالی در کسب وکار ، با کمی تمرین می توانید هوش مالی خود را افزایش دهید.
هوش مالی
هوش پولی یا هوش مالی ( financial IQ ) که در بین ما ایرانی ها به شم اقتصادی نیز معروف است، در واقع توانایی تصمیم گیری های درست در زمینه مالی است. مثلا برای سرمایه گذاری در بورس یا بازار ارز دیجیتال چه زمانی مناسب تر است؟ پس با وجود این تعریف، می دانیم که پیشرفت اقتصادی ما به غیر از تلاش، به هوش اقتصادی یا پولی ما نیز وابسته است.
هرم هوش مالی
در هرم هوش مالی افراد به واسطه میزان هوش اقتصادی خود در طبقات مجزا قرار می گیرند و میزان هوش پولی آن ها به صورت زیر توصیف می شود:
هر چه افراد در این هرم به سطح بالاتری بروند، به این معنی است که هوش اقتصادی آن رابطه هوش مالی و حفظ پول ها افزوده شده. در نتیجه تصمیم گیری های مالی بهتری انجام می دهند.
اهمیت هوش مالی در زندگی
فردی را تصور کنید که ساعات زیادی از روز را به کار کردن مشغول است. اما در پایان روز پول بسیار ناچیزی کسب می کند. همچنین در آخر روز انقدر خسته است که توانایی تصمیم گیری مالی بهتری ندارد. در مقابل این فرد، شخصی است که کار کمتری انجام می دهد. اما با این تفاوت که به جای کار سخت، کار هوشمندانه را انجام می دهد. در نتیجه با صرف انرژی کمتر، پول خیلی بیشتری کسب کرده است. با کسب پول بیشتر، سرمایه گذاری پر سود تری را انجام می دهد و همان درآمد را به صورت تابعی صعودی افزایش می دهد.
اصول هوش مالی
هوش مالی اصولی دارد که اگر آن ها را با شرکت در دوره های آموزش هوش مالی در کسب وکار بیاموزید، به هوش اقتصادی شما افزوده می شود. این اصول به صورت زیر است:
موضوعی که در این باره اهمیت دارد این است که همه ی افراد در سطح یکسانی از هوش اقتصادی قرار ندارند. شاید برای فردی مسئله مهم در تقویت هوش اقتصادی افزایش درآمد باشد و برای فردی دیگر بودجه بندی سرمایه و و تخصیص آن به هزینه ها مهم باشد. اما چیزی که واضح است، برای رسیدن به هشیاری مالی باید تمام فاکتور ها و اصول بالا را داشته باشید و آن ها را تقویت کنید.
راهکار هایی برای افزایش هوش مالی
- طرز فکرتان را تغییر دهید و مخارج کم اهمیت و ضروری را برای خودتان پر اهمیت نشان ندهید.
- هدف گذاری مالی داشته باشید.
- سعی کنید بدهی هایتان را کم و به مرور حذف کنید.
- ریسک پذیر باشید اما حساب شده عمل کنید.
- شما میانگین افرادی هستید که بیشترین وقت خود را با آن ها می گذرانید. پس سعی کنید این افراد را عاقلانه انتخاب کنید.
- بهترین خرج، هزینه برای یادگیری است. هر چه در هر حوزه ای بیشتر بیاموزید، بهتر می توانید از آن کسب درآمد کنید.
- کاری را انجام دهید که آن را دوست دارید.
- عاقلانه خرج کنید. هر چقدر هم که پولدار باشید باز هم برای خرج کردن باید منطقی عمل کنید.
معروف ترین کتاب هوش مالی
پر فروش ترین کتاب در زمینه آموزش هوش مالی در کسب وکار ، کتاب پدران پولدار اثر رابرت کیوساکی است. در این کتاب راهکار های زیادی در مورد چگونگی افزایش هوش پولی و پیشرفت اقتصادی به ما آموخته می شود. ولی نکته مهم در مورد این آموزش ها، جامعه هدف این کتاب است. شاید با استفاده از این کتاب بتوانیم راهکار ها را بیاموزیم. اما با توجه به شرایط اقتصادی متفاوتی که هر کشوری دارد، ممکن است راهکار های آن برای ما بی استفاده باشد. پس برای یادگیری راهکار های افزایش هوش اقتصادی بهتر است از دوره هایی استفاده کنیم که متناسب با شرایط اقتصادی کشور خودمان باشد.
آموزش راهکار های افزایش هوش مالی
سخن پایانی
هوش مالی اصل مهمی در تعیین آینده مالی هر فرد و پیشرفت های اقتصادی او به حساب می آید. از آنجایی که بخشی از هوش ما اکتسابی است، باید برای افزایش آن همواره تلاش کنیم و آموزش های لازم را ببینیم. کتاب ها و دوره های زیادی در این مورد وجود دارد که شما می توانید با استفاده از آنها راهکار های زیادی برای افزایش هوش اقتصادی یاد بگیرید. اما این راهکار ها ممکن است متناسب با شرایط اقتصادی جامعه ما نباشد و در نتیجه سودی برای ما ندارد. به همین دلیل برای آموزش هوش مالی در کسب وکار باید در دوره هایی شرکت کنید که بدانید این مسائل را به طور اختصاصی برای شرایط شما فراهم کرده اند تا بتوانید بیشترین استفاده را از آن ببرید.
مدیریت مالی چیست؟
مدیریت مالی (Financial Management) به کلیه عملکردها و جنبههای اجزای مالی یک شرکت یا یک شخص گفته میشود. این شامل برنامهریزی، مدیریت، کنترل و ارزیابی امور مالی و اقتصادی برای مشتری است، اما محدود به آن نیست.
مدیریت مالی یک شرکت، نیاز به تنظیم یک استراتژی دارد تا اطمینان حاصل کند که یک شرکت رشد مثبت در امور مالی خود را حفظ میکند و با بیشتر شدن سود، هزینههای اضافی به حداقل میرسند.
اهداف مدیریت مالی چیست؟
اهداف مدیریت مالی میتواند دو وجه داشته باشد:
وقتی صحبت از شرکت میشود، هدف اصلی مدیریت مالی سازماندهی برنامهای برای نحوه مصرف وجوه است تا شاهد بازگشت سریع داراییهای مالی شرکت در کمترین زمان ممکن باشد. به طور خلاصه، مدیر مالی باید برنامهای تهیه کند که بتواند رشد سریع، اما پایدار درآمد را ببیند.
برای ذینفع، مدیر مالی باید بتواند نحوه استفاده از پول شرکت را نشان دهد تا سرمایهگذاری آنها ارزشمند باشد و با گذشت زمان سود بیشتری برای آنها بدست آید. مدیر مالی همچنین باید بتواند هرگونه برنامه مالی را با روشهای روشن و مختصر با ذینفعان در میان بگذارد، تا آنها از برنامههای آینده به خوبی مطلع شوند.
اهداف اصلی در مدیریت مالی
از آنجا که هدف اصلی در مدیریت مالی حول رشد درآمد و ایجاد روشهایی برای به حداقل رساندن هزینهها است، مدیر مالی وظیفه تنظیم برنامهها برای اطمینان از تحقق اهداف را بر عهده دارد. این شامل تمام مراحل استراتژی، برنامهریزی، ارزیابی، نظارت بر امور مالی شرکت است.
اهداف را به طور واضح برنامهریزی و ترسیم کنید
تهیه یک برنامه استراتژیک کمک میکند تا فرآیندهای صحیح قبل از حرکت برنامهریزی شوند. این مسئله به شما کمک میکند تا مشخص کنید که بودجهها برای کجا و چرا تخصیص مییابد. چه مقدار زمان باید صرف شود یا چه موقع نیاز است برخی فعالیتهای خود را جابجا کنید. برنامهریزی جهت مشخص کردن نقشه راه، به شما این امکان را میدهد تا بدانید آیا استراتژی مطابق انتظار کار میکند یا اینکه باید طرح تغییر و اصلاح شود.
داراییهای مالی را سازماندهی کنید
برای بررسی و نظارت بیشتر بر امور مالی شرکت، باید روشهای ردیابی و سازماندهی حرکت وجوه به روشنی وجود داشته باشد. این مورد میتواند برای کسب و کارها و مشتریهای مختلف متفاوت باشد.
برای یک مشتری خاص، تمام فرآیندهای سرمایهگذاری و ذخیرهسازی مالی باید به روشنی و بدون اصطلاحات خاص، عامیانه توضیح داده شود تا مشتری بتواند درک کند. این شامل برقراری ارتباط با تمام جنبههای مربوط به اکوسیستم مالی مشتری مانند برنامههای بازنشستگی و بهداشت، سیستمهای اعتباری یا چک و سایر بیمههایی است که توصیه میشود یا لازم است.
منفعلانه درآمد کسب کنید
یکی از بهترین راههای ایجاد درآمد برای یک شرکت، کسب منفعلانه آن است. اگر یک مدیر مالی بتواند سرمایهگذاریهای مناسب را پیدا کند، پس نیمی از کار آنها حتی بدون تلاش انجام میشود. با یک استراتژی سرمایهگذاری خوب، پول شرکت میتواند در طول سالها بدون نیاز به افزودن سرمایهگذاری بیشتر، رشد چشمگیری داشته باشد. مدیر مالی مسئول یافتن بهترین راه برای رشد منفعلانه مشتری خود است.
با وضوح ارتباط برقرار کنید
همه افراد از عبارات و اصطلاحات مختلف در کسب و کار و امور مالی آگاهی ندارند. هنگام گفتگو با مشتریان و ذینفعان، مهم است که به زبان ساده و آسان توضیح دهید تا درک کاملی وجود داشته باشد. برقراری ارتباط مکرر، از بین بردن هرگونه ابهام یا حرکت بیربط با مشتریان و سهامداران به طور منظم، مانند ماهانه و سه ماهه، باید یکی از اهداف باشد.
اهمیت مدیریت مالی
ستون فقرات در هر شرکت در امور مالی آن است. این بدان معنی است که تمرکز بر رشد مالی برای موفقیت ضروری است.
به برنامهریزی مالی کمک میکند
با اجرای یک برنامه مالی، سیر مالی کسب و کار به راحتی قابل مشاهده است. اگر همه چیز خارج از مسیر باشد، مدیر مالی میتواند زمینههای مشکل را شناسایی کرده و امور را تنظیم کند تا مسیر را به عقب بازنگردد.
برنامههایی برای کسب درآمد
شرکتها، به ویژه شرکتهای نوپا، برای پیشبرد عملیات به سرمایه نیاز دارند. سهم سرمایه میتواند از چندین مکان مختلف حاصل شود. این مدیر مالی است که باید استراتژیهایی را برای مشاوره در مورد محل تأمین و قرار دادن وجوهی که برای استفاده از کسب و کار در نظر گرفته شده است، تعیین کند.
بودجه را به روشهای موثر تخصیص میدهد
برای اینکه کسب و کار به بهترین و پایدارترین روش اداره شود، وجوه مورد نیاز باید به طور موثر استفاده شوند. مدیر مالی نقش مهمی در کمک به مدیریت برای تخصیص محل وجوه بازی میکند. به عنوان مثال، اگر شرکتی به تازگی مبلغ سرمایهگذاری کلانی دریافت کرده باشد، آن وجوه باید به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از عملکرد کسب و کار، در جهت آمادهسازی برای ایجاد و به حداکثر رساندن سود در نظر گرفته شوند.
روشهای خوب برنامهریزی پول را تشویق میکند
آموزش موارد مهم به کارکنان میتواند هم برای فرد و هم برای کسب و کار مفید باشد. مدیریت مالی میتواند اعضای تیم در یک شرکت را تحت تأثیر قرار دهد تا با برنامهریزی برای پولهایشان، که منجر به یک پسانداز موفق میشود، بهتر عمل کنند. کاهش ضررها به معنای کلی، به صورت عمده به سود کسب و کار میرسد.
ثبات مالی را تضمین میکند
هنگامی که امور مالی یک شرکت در یک مسیر پایدار قرار گرفت، به این معنی نیست که کار برای مدیر مالی تمام شده است. حفظ ثبات مالی مثبت یکی از مهمترین مولفههای مدیریت مالی است.
توابع مدیریت مالی
نیازهای سرمایه را تخمین بزنید
بسیار مهم است که بدانید برای شروع کار یا حفظ فعالیتهای شرکت چه مقدار سرمایه لازم است. به همین دلیل فرآیند برآورد سرمایه مورد نیاز یک شرکت از مهمترین نقشهایی است که یک مدیر مالی بر عهده دارد. اینکه برای دورههای زمانی خاص چه مقدار پول مورد نیاز خواهد بود، یک ملاحظه حیاتی است زیرا ایدههای فراوانی را برای طرحریزی چشماندازهای یک شرکت، قبل از نیاز به سرمایههای جدید یا سرمایهگذاری بیشتر، ارائه میدهد.
منابع مالی صندوق
از آنجا که روشهای مختلفی برای به دست آوردن سرمایه برای سرمایه وجود دارد، بنابراین مهم است که در نظر بگیریم کدام روش بهترین و سریعترین است. راههای اصلی برای به دست آوردن داراییهای مالی عبارتند از:
- انتشار سهام و اوراق بهادار
- گرفتن وام از بانکها یا موسسات مالی
- سپردههای عمومی مانند اوراق قرضه
اگرچه ممکن است یک گزینه برای یک شغل مناسب باشد، اما ممکن است برای مورد دیگر کاملا نامناسب به نظر آید. مدیر مالی مسئولیت در نظر گرفتن رویکردهای مختلف و پیشنهاد بهترین روش برای به دست آوردن داراییهای مالی مورد نیاز را دارد.
سرمایه گذاری داراییهای مالی
این عملکرد مدیریت مالی، برای روند رشد منفعلانه منابع مالی یک شرکت حیاتی است. گزینههای سرمایهگذاری مشابه کسب سرمایه، بیشمار هستند و این به عهده مدیر مالی است که بهترین و مناسبترینها را پیدا کند تا بتواند بدون تلاش زیاد، رشد کند.
محدوده مدیریت مالی
دامنه مدیریت مالی را میتوان به سه عامل اصلی تقسیم کرد:
تصمیمات مالی
تصمیمگیری در مورد نحوه تأمین منابع مالی به عنوان یکی از وظایف اصلی مدیریت مالی، عامل اصلی در دامنه صنعت است. تصمیمات مالی در هر مقطعی از زندگی یک شرکت مهم است، اما این امر خصوصا در مراحل اولیه شروع کارضروری است. تصمیمگیری نادرست در مورد جذب سرمایه و صندوق میتواند یک شرکت نوپا را از بین ببرد. بنابراین جدی گرفتن آنها و انجام تحقیقات کافی از اهمیت بالاتری برخوردار است.
کاروکسب دورههای آموزشی متنوعی را در حوزههای تحلیل کسبوکار، هوش تجاری، مدیریت فرایند، مدیریت پروژه، مدیریت چابک و . برگزار میکند. جهت آشنایی با دورههای آموزشی کاروکسب از تقویم دورههای آموزشی بازدید نمایید.
حفظ ارزش پول ملی
به طور کلی ، نرخ بهره بالاتر ، ارزش پول یک کشور را افزایش می دهد. نرخ بهره بالاتر تمایل به جذب سرمایه گذاری خارجی ، افزایش تقاضا و ارزش پول کشور مبدا را به همراه دارد. برعکس ، کاهش نرخ بهره برای سرمایه گذاری خارجی جذاب نیست و ارزش نسبی ارز را کاهش می دهد.
این اتفاق ساده توسط عوامل دیگری که بر ارزش ارز و نرخ ارز تأثیر می گذارد پیچیده می شود. یکی از عوامل پیچیده کننده اصلی رابطه بین نرخ بهره بالاتر و تورم است. اگر کشوری بتواند بدون افزایش تورم به توازن موفقیت آمیز نرخ بهره برسد، ارزش پول و نرخ ارز آن بیشتر افزایش می یابد.
نرخ بهره به تنهایی ارزش یک ارز را تعیین نمی کند. دو عامل دیگر – ثبات سیاسی و اقتصادی و تقاضا برای کالا و خدمات یک کشور – اغلب از اهمیت بیشتری برخوردارند. عواملی مانند تراز تجاری یک کشور بین واردات و صادرات می تواند عامل مهمی در تعیین ارزش ارز باشد. زیرا تقاضای بیشتر برای محصولات یک کشور به معنای تقاضای بیشتر برای پول کشور است.
اعداد مطلوب ، مانند تولید ناخالص داخلی (GDP) و تراز تجاری نیز ارقام کلیدی هستند که تحلیلگران و سرمایه گذاران در ارزیابی ارز معین در نظر می گیرند. عامل مهم دیگر میزان بدهی یک کشور است. سطوح بالای بدهی، در حالی که برای دوره های کوتاه مدت قابل کنترل است، در نهایت منجر به افزایش نرخ تورم می شود و در نهایت ممکن است باعث کاهش رسمی ارزش پول کشور شود.
چگونه می توان ارزش پول ملی را افزایش داد:
1. دارایی های ارزی را بفروشید و ارز خود را خریداری کنید.
به عنوان مثال، چین می تواند ارزش پول خود را به سادگی با خرید نکردن دارایی دلاری دیگر درک کند. در حال حاضر، چین مازاد حساب جاری زیادی با آمریکا دارد. این جریان پول به چین معمولاً باعث افزایش ارزش پول آن می شود. با این حال، چین عمداً تصمیم گرفته است از درآمدهای ارزی خود برای خرید دارایی های آمریکا استفاده کند. آنها این کار را برای ضعیف نگه داشتن یوان انجام می دهند و بنابراین صادرات خود را رقابتی تر نگه می دارند.
2. نرخ بهره بالاتر
نرخ بهره بالاتر می تواند “جریانهای داغ پول” را جذب کند. جریانهای داغ پول زمانی اتفاق می افتد که بانک ها و موسسات مالی برای استفاده از نرخ بازدهی بهتر پس انداز ، پول را به کشورهای دیگر منتقل می کنند. با توجه به اینکه نرخ بهره در ایالات متحده نزدیک به صفر است، نرخ بهره بالاتر در کشورهای در حال توسعه انگیزه قابل توجهی برای انتقال پول و پس انداز به آنجا می دهد.
تابع سرمایه گذاری کینز
3. انتظارات را نسبت به امنیت و سودآوردی سرمایه گذاری در کشور بالا ببرید.
سوئیس زمانی یک ارز “پناهگاه امن” تلقی می شد. این امر باعث شد سرمایه گذاران فرانک سوئیس را خریداری کنند. با این حال، دولت سوئیس و بانک مرکزی نگران افزایش ارزش فرانک سوئیس بودند که برای صادرکنندگان مشکل ایجاد کرد. اگر کشوری تضمین معتبری مبنی بر هدف قرار دادن نرخ مبادله بالاتر بدهد، این ممکن است دلالان را به انتقال پول به آن کشور ترغیب کند.
اگر تورم نسبتاً کمتر از رقبا باشد، کالاهای کشورها جذاب تر و تقاضا افزایش می یابد. کاهش تورم باعث افزایش ارزش پول در بلند مدت می شود. برای کاهش تورم ، دولت / بانک مرکزی می تواند سیاست های مالی و پولی دقیق تری را دنبال کند و همچنین سیاست های مربوط به عرضه را دنبال کند.
5. سیاست های بلند مدت سمت عرضه
برای افزایش ارزش پول در درازمدت ، دولت باید سیاست های سمت عرضه را برای افزایش رقابت پذیری و کاهش هزینه های تولید امتحان کند، برای مثال ، خصوصی سازی و کاهش مقررات ممکن است به صنعت صادرات در بلندمدت کمک کند.
دیدگاه شما