حسابداری مالی- تهیه گزارش صورت سود و زیان
تهیه گزارش سود و زیان
گزارش سود و زیان به دو روش یک و دومرحله ای تهیه می شود.
• در روش تک مرحله ای ابتدا کلیه درآمدها و در ادامه کلیه هزینه ها در زیر آن ها آورده می شود و در نهایت از تفاضل آن ها، سود یا زیان قبل از کسر مالیات نمایش داده می شود.
• در روش دو مرحله ای، ابتدا درآمدهای عملیاتی و سپس هزینه های عملیاتی در زیر آن ها آورده می شود سپس از تفاضل این دو سود یا زیان ناویژه به دست می آید. در مرحله بعد درآمدهای غیرعملیاتی و هزینه های غیرعملیاتی آورده می شود که نتیجه تفاضل این مرحله و مرحله قبل به سود و زیان قبل از کسر مالیات می رسیم.
روش محاسبه صورت سود و زیان
در محاسبه صورت سود و زیان ابتدا درآمدها محاسبه می شود و سپس هزینه ها از آن کسر می گردد.
هزینه های دوره مالی – درآمد دوره مالی = سود دوره مالی
در صورت فزونی درآمد به هزینه شرکت سود داشته است.
درآمدهای دوره مالی – هزینه دوره مالی = زیان دوره مالی
و در صورت فزونی هزینه به درآمد شرکت متحمل زیان شده است.
انواع سود درحسابداری
منظور از عملکرد مالی، فعالیتهایی است که بهنوعی باعث تغییر در دارایی، بدهیها و سرمایه گردد. همچنین نحوه محاسبه حاشیه سود صورت سود و زیان دارای 3 نوع سود است:
الف) سود ناخالص
سود ناخالص از کسر میزان فروش کالا از هزینه تمامشده کالا به دست میآید و معادله آن به شکل زیر است:
سود ناخالص = هزینه تمامشده کالا – میزان فروش کالا
ب) سود عملیاتی
سود عملیاتی یا سود قبل از کسر مالیات از کسر سود ناخالص از هزینههای عملیاتی و هزینههای استهلاک ساختمان و اثاثیه به دست میآید. معادله آن بهصورت زیر است.
سود عملیات= هزینه استهلاک – هزینههای عملیاتی – سود ناخالص
ج) سود خالص
سود خالص از کسر مالیات از درآمدهای غیرعملیاتی (مواردی نظیر سود بانکی) بعلاوه هزینههای غیرعملیاتی کسر از سود عملیاتی به دست میآید.
سود خالص = مالیات – درآمدهای غیرعملیاتی + هزینههای غیرعملیاتی – سود عملیاتی
مهمترین بخش صورت سود و زیان قسمت پایانی آن یعنی سود یا زیان ویژه است که نتیجه فعالیت یک شرکت را نشان میدهد و با مطالعه آن میتوان فهمید که نتایج فعالیت کسب و کار سودآور بوده یا زیان ده.
عناصراصلی صورت سود و زیان
صورت سود و زیان شامل عناصر اصلی زیر است:
1- درآمد یا میزان فروش
درآمد فروش بیانگر عایدی شرکت از فروش محصول یا خدمات است که در قسمت بالای صورت نوشته می شود. این مقدار ناخالص بوده و هزینه های مرتبط با تولید کالای فروخته شده یا ارائه خدمات در ان لحاظ نمی شود. در این بین برخی از شرکتها نیز دارای درآمد چندگانه هستند که مجموع این درآمدها به کل درآمد اضافه می شود.
درآمد حاصل از فعالیت اصلی موسسه در صورت سود و زیان نوشته می شود. سؤال اصلی اینجاست که درآمد اصلی و فرعی چیست؟ برای روشن شدن موضوع را با مثالی ادامه میدهیم؛ صاحب یک پمپبنزین را فرض کنید، درآمد اصلی حاصل از فروش بنزین به دست میآید همچنین در کنار جایگاه بنزین یک مغازه نیز وجود دارد که درآمد حاصل از آن بهعنوان درآمد فرعی ثبت می شود.
2-بهای تمامشده کالای فروش رفته یا هزینههای فروش
هزینههای فروش نشاندهنده هزینه کالاهای فروختهشده و یا خدمات ارائهشده در طول دوره حسابداری است. از این رو برای یک موسسه خردهفروشی، هزینه فروش برابر خواهد بود با مجموع موجودی در آغاز دوره به اضافه خرید در طول دوره منهای موجودی انتهای دوره. بهای تمام شده کالای فروخته شده نشان دهنده هزینههای مستقیم مرتبط با تولید و فروش محصولات است.
همچنین اگر شرکت ارائه دهنده خدمات باشد، این بخش یه عنوان هزینه فروش ثبت می شود. این بخش از صورت حساب سود و زیان خروجی حسابداری صنعتی یک شرکت است. بهای تمام شده عمدتا شامل نیروی انسانی، مواد اولیه، سربار تولید و سایر هزینه های دیگر مانند استهلاک است. در صورتی که موسسه تولیدکننده محصولی باشد هزینههای فروش علاوه بر موارد بالا شامل هزینههای محتمل شده برای تولید محصول که در طول دوره است. هزینههای تولید مانند: دستمزد مستقیم یا کار مستقیم، مصرف مواد مستقیم، استهلاک کارخانه و ماشینآلات، سربار ساخت و …
3-سایر درآمدها
سایر درآمدها شامل درآمدی می شود که از فعالیت اصلی موسسه به دست نمیآید به عبارت دیگر فعالیت فرعی موسسه است. بهطور مثال درآمد مغازه کنار جایگاه پمپبنزین فروشی.
نکته: درآمد حاصل از سود سپرده موسسه در بانک و یا درآمد حاصل از فروش ارزهای خارجی جزو درآمد فرعی موسسه است.
4- هزینههای توزیع و فروش
هزینههای توزیع و فروش شامل هزینههای محتمل شده برای ارائه کالا از محل موسسه به مشتریان است مانند: هزینه بازاریابی و نقل و انتقال محصول. اکثر کسب و کارها هزینههایی مربوط به فروش کالاها یا ارائه خدمات دارند. این هزینهها عمدتا شامل بازاریابی، تبلیغات و ترویج مصرف است که با یکدیگر گروه بندی می شوند زیرا تمامی آنها هزینه های مشابه صرف شده جهت افزایش فروش است.
5-هزینههای اداری
هزینههای اداری بهطور کلی از هزینههایی است که بهطور مستقیم در تولید و عرضه کالا و خدمات ارائهشده توسط موسسه نیست. مانند هزینههای مربوط به مدیریت و پشتیبانی. هزینه های عمومی و اداری عمدتا شامل هزینههای بخش فروش، خدمات عمومی و بخش اداری است. این بخش از هزینه ها دربرگیرنده تمام هزینههای غیرمستقیم دیگر مرتبط با اداره کسب و کار است. اصلی ترین بخشهای آن شامل حقوق و دستمزد کارکنان غیر تولیدی، هزینههای جاری اعم از بیمه و هزینههای ماموریت و… است. هزینه استهلاک نیز گاهی در این بخش لحاظ می شود اما بسته به تصمیمات شرکت متفاوت است.
نمونههایی از هزینههای اداری عبارتاند از:
• هزینه حقوق و دستمزد مدیریت اجرایی
• هزینههای حقوقی و حرفهای
• استهلاک ساختمان اداری
• اجاره بهای دفاتر مورداستفاده برای مدیریت
• هزینه بخشهای مالی، بخش منابع انسانی و بخش مدیریت
6-سایر هزینهها
شامل هزینههایی است که در دسته هزینهها آورده نمی شود. کسب و کارها غالباً هزینه های دیگری دارند که مختص صنعت آنها است. هزینه های دیگر ممکن است شامل مواردی از قبیل توسعه فناوری، تحقیق و توسعه (R&D)، غرامت مبتنی بر سهام یا Stock-Based Compensation که بطور خلاصه با SBC نمایش داده می شود. هزینه های اختلال در ارزش، سود و زیان ناشی از فروش سرمایه گذاریها و بسیاری از هزینه های دیگر باشد که خاص یک صنعت یا شرکت است.
7-هزینههای مالی
هزینههای مالی معمولاً از بهره وامهای دریافتی و بهره اوراق قرضه تشکیل میشوند.
8- مالیات بر درآمد
هزینه مالیات بردرآمد شناساییشده در طول دوره بهطور کلی از سه عنصر زیر تشکیل شده است:
• مالیات برآوردی دوره فعلی
• مالیات دوره قبل
• هزینه مالیات معوق
9- هزینه استهلاک
استهلاک بیانگر هزینههای غیر نقدی است که توسط حسابداران ایجاد گردیدهاست. دلیل استفاده از این نوع از هرینه که عملا به صورت نقدی پرداخت نمی شود بحث مالیات است. با کسر این هزینه از سود خالص میتوان مالیات پرداختی شرکت را کاهش داد. این هزینه توسط روشهای استاندارد ارائه شده و بر اساس قانون مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم محاسبه میگردد. داراییهای بلند مدت یک شرکت همچون تجهیزات ، ساختمانها، وسایل نقلیه و … ممکن است در طول زمان دچار کاهش ارزش شده و هزینه استهلاک به آن تعلق گیرد.
استفاده ازصورت سودوزیان چه اهمیتی برای سازمان دارد؟
اقلام بااهمیت صورت سود و زیان شامل درآمدها و هزینه است. صورت سود و زیان اندازهگیری عملکرد یک نهاد در طول دوره حسابداری را فراهم مینماید. عملکرد یک نهاد را در صورت سود و زیان میتوان در شرایط زیر ارزیابی نمود به عبارت دیگر کاربرد صورت سود و زیان در موارد زیر است:
• تغییر در درآمد فروش در دوره در مقایسه با رشد صنعت
• تغییر در حاشیه سود ناخالص، عامل حاشیه سود خالص و ناخالص در طول دوره
• افزایش یا کاهش در سود خالص، سود عملیاتی و سود ناخالص در دوره
• مقایسه سودآوری واحد تجاری با دیگر سازمانهای فعال در صنایع و یا بخش مشابه
موجودی کالا در صورت سود و زیان
موجودی کالا در مؤسسات بازرگانی قسمت عمده و قابلتوجه داراییهای موسسه را تشکیل میدهد. موجودی کالا هم در ترازنامه بهعنوان دارایی و هم در سود و زیان بهعنوان بهای تمامشده کالای فروش رفته محاسبه میگردد به همین دلیل از اهمیت بالایی برخوردار است.
حاشیه فروش چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنید و چرا شما به آن نیاز دارید؟
حاشیه فروش چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنید و چرا شما به آن نیاز دارید؟
حاشیه فروش چیست؟ چگونه آن را محاسبه کنید و چرا شما به آن نیاز دارید؟
وقتی شرکتی را اداره می کنید، بدیهی و مهم است که بدانید تجارت شما چقدر سودآور است. بسیاری از رهبران به حاشیه سود نگاه می کنند، مبلغ درآمد حاصل از فروش که از هزینه ها بیشتر می شود، را اندازه گیری می کنند. اما اگر می خواهید درک کنید که چگونه یک محصول خاص به سود شرکت شما کمک می کند، باید به حاشیه فروش نگاه کنید.برای درک بیشتر در مورد چگونگی عملکرد حاشیه فروش، من با جو نایت، نویسنده HBR Tools: ارزیاب کسب و کار و مؤسس و مالک business-literacy.com گفتگو کردم، که می گوید: “این یک ابزار تجزیه و تحلیل مالی مشترک است که توسط مدیران خیلی خوب درک نمی شود. “
حاشیه فروش چیست؟
نایت هشدار می دهد که این اصطلاحی است که از بسیاری جهات قابل تفسیر و استفاده است، اما تعریف استاندارد این است: هنگامی که شما محصولی را تهیه می کنید و یا خدمات ارائه می دهید و هزینه متغیر تحویل آن محصول را کسر می کنید، درآمد باقیمانده حاشیه فروش است. نایت توضیح می دهد که این یک روش متفاوت برای مشاهده سود است. در مورد چگونگی عملکرد صورت های درآمد شرکت فکر کنید: شما برای بدست آوردن حاشیه فروش ناخالص، تفریق هزینه های عملیاتی را برای بدست آوردن سود عملیاتی، با درآمد، تفریق هزینه های فروخته شده (COGS) شروع می کنید و سپس مالیات، بهره و هر چیز دیگری را به دست می آورید تا سود خالص کسب کنید. اما، نایت توضیح می دهد، اگر محاسبه حاشیه فروش یک کالا را متفاوت انجام دهید، با در نظر گرفتن هزینه های متغیر (بیشتر در مورد چگونگی انجام این کار در زیر آمده است)، حاشیه فروش را بدست می آورید. نایت می گوید: “ حاشیه فروش درآمد کل، درآمد پس از هزینه های متغیر برای تأمین هزینه های ثابت و تأمین سود برای شرکت را به شما نشان می دهد.” ممکن است این مورد را به عنوان بخشی از فروش که به جبران هزینه های ثابت کمک می کند، فکر کنید.
چگونه حاشیه فروش را محاسبه می کنید؟
این یک محاسبه ساده است:
حاشیه فروش = درآمد – هزینه های متغیر
به عنوان مثال، اگر قیمت محصول شما 20 دلار و هزینه متغیر واحد 4 دلار است، حاشیه فروش واحد 16 دلار است. اولین قدم در انجام محاسبه، گرفتن صورت سود سنتی و لیست بندی کلیه هزینه ها به صورت ثابت یا متغیر است. این به همان اندازه که به نظر می رسد ساده نیست، زیرا همیشه هزینه ها در هر دسته که قرار می گیرند روشن نیستند. به عنوان یک یادآوری، هزینه های ثابت هزینه های تجاری است که مهم نیست، صرف نظر از تعداد محصولات یا خدماتی که شما تولید می کنید؛ به عنوان مثال، اجاره و حقوق اداری. هزینه های متغیر آن هزینه هایی است که با مقدار کالایی که شما تولید می کنید، مانند مواد مستقیم یا کمیسیون فروش متفاوت است. برخی تصور می کنند هزینه های متغیر همان COGS است، اما اینگونه نیستند. (وقتی COGS را از درآمد کم می کنید سود ناخالص دریافت می کنید، که البته برای حاشیه فروش مهم نیست.) در حقیقت، COGS شامل هزینه های متغیر و ثابت است. نایت به مشتری خود اشاره می کند که تجهیزات اتوماسیون را برای ساخت دستگاه های کیسه هوا تولید می کند. برای این مشتری هزینه های کارخانه، هزینه های آب و برق، تجهیزات موجود در تولید و نیروی کار در COGS گنجانده شده است و همه هزینه های ثابت هستند و متغیر نیستند. وی می گوید: “بعضی از بخش های هزینه های عملیاتی، که تصور می کنیم ثابت هستند، در واقع متغیر هستند.” “هزینه های اجرای IT، امور مالی و گروه های حاشیه فروش در حسابداری همه ثابت هستند، اما به عنوان مثال، نیروی فروش ممکن است توسط کمیسیون ها جبران شود، که بعداً متغیر در نظر گرفته می شوند.” نایت می گوید، این محاسبه درست کار عظیمی انجام می دهد، و بسیار مهم است که شما در تقسیم هزینه های ثابت و متغیر با گذشت زمان هماهنگ باشید، نایت می گوید، اما اطلاعاتی که شما با مشاهده سودآوری در سطح محصول به دست می آورید، اغلب ارزش این تلاش را دارد.
چگونه شرکت ها از آن استفاده می کنند؟
تجزیه و تحلیل حاشیه فروش، به مدیران کمک می کند تا چندین نوع تصمیم را بگیرند، از اضافه کردن یا تفریق یک خط محصول تا چگونگی قیمت گذاری یک محصول یا خدمات گرفته تا نحوه ساخت کمیسیون های فروش. متداول ترین کاربرد این است که محصولات را با یکدیگر مقایسه کرده و تعیین کنیم که کدام یک از آنها را حفظ کرده و از شر کدامیک خلاص شویم. اگر حاشیه فروش یک محصول منفی باشد، شرکت با هر واحدی که تولید می کند پول خود را از دست می دهد و باید محصول را رها کند یا قیمت ها را افزایش دهد. اگر محصول دارای حاشیه فروش مثبت است، احتمالاً ارزش نگه داشتن آن را دارد. طبق گفته نایت، این فرآیند حتی اگر سود محاسبه شده محصول منفی باشد صادق است، زیرا اگر محصول دارای حاشیه فروش مثبت باشد، به هزینه های ثابت و سود کمک می کند. او می گوید: “بعضی از شرکت ها زمان زیادی را صرف می کنند که حاشیه فروش را مشخص کنند.” این امر مستلزم آن است که یک حسابدار مدیریتی وقت خود را به دقت در پرداخت هزینه های ثابت و متغیر اختصاص دهد. برای بنگاه هایی مانند GE، تمرکز زیادی بر روی جستجوی محصولات “از طریق لنز حاشیه فروش ” وجود دارد. این برای این شرکت مهم است زیرا GE “یک شرکت با نظم و انضباط است که در صنایع بسیار رقابتی فعالیت می کند و می خواهد محصولات غیر تولیدی را قطع کند.” بنابراین آنهایی را که حاشیه فروش بالایی ندارند، هرس می کند. این احتمال وجود دارد که یک رهبر بخش در GE مدیریت سبد محصولات 70 به علاوه را کنترل کند و مجبور است دائماً تخصیص منابع را دوباره محاسبه کند. نایت می گوید:”من به عنوان رئیس تقسیم، اگر محصولاتی را کاهش دهم، می خواهم محصولاتی را کاهش دهم که کمترین حاشیه فروش نحوه محاسبه حاشیه سود را داشته باشند تا بتوانم منابع خود را روی رشد مشاغل و افزایش سود متمرکز کنم.” البته GE دارای منابع زیادی برای اختصاص دادن به این تحلیل است. نایت می گوید: اما فقط GE های جهان نیستند که این رقم را در نظر میگیرند، می گوید:”هر شرکتی باید به دنبال حاشیه فروش باشد. این یک دیدگاه مهم در مورد سود است، زیرا شما مجبور می شوید ساختار هزینه کسب و کار خود را بفهمید. ” نقطه سربه سر سطحی از فعالیت است که در آن سطح، درآمدهای موسسه برابر با هزینه های ان می شود.
مردم چه خطاهایی را انجام می دهند؟
نایت می گوید:”راه های بسیاری وجود دارد که بتوانید اشتباه کنید”، همه اینها ناشی از این واقعیت است که “هزینه ها به طور مرتب در سطل های ثابت و متغیر قرار نمی گیرند.” او هشدار می دهد که هزینه هایی وجود دارد که “شبه” متغیر هستند. “برای مثال، ممکن است شما یک ماشین اضافی را به فرآیند تولید اضافه کنید تا به طور موقت تولید را افزایش دهد. این امر بین دو دسته قرار می گیرد، زیرا به دلیل تولید بالاتر (و بنابراین متغیر) می تواند یک هزینه اضافی در نظر گرفته شود، یا می توان آن را به عنوان یک هزینه ثابت در نظر گرفت زیرا این یک بار خرید است که با مقدار محصولی که تولید می کنید نوسان ندارد. بعضی اوقات می توان به حقوق خاصی نیز از این طریق نگاه کرد. نایت می گوید: “تحلیلگر مالی تمایز قائل می شود که نیاز به فراخوان قضاوت در مورد طبقه بندی این حقوق ها دارد.” هزینه های تحقیق و توسعه نیز مورد بررسی قرار می گیرد. وی گفت: “بعضی اوقات آنها هزینه های ثابت محسوب می شوند، در حالی که دیگران به عنوان هزینه های مستقیم در ارتباط با محصول نگاه می کنند. حاشیه فروش شما به دلیل طبقه بندی این هزینه ها می تواند به طرز چشمگیری متفاوت باشد. ” اشتباه دیگری که برخی از مدیران مرتکب می شوند این است که فرض کنید شما باید محصولات کمترین میزان حاشیه را کاهش دهید. اما شما نباید به طور انحصاری از حاشیه فروش یا هرگونه سود استفاده کنید. شما باید تخصیص هزینه ثابت را نیز در نظر بگیرید. منبع های سود نقدی یک شرکت را بگیرید، اصطلاحی که توسط گروه مشاوره بوستون ابداع شده است تا محصولاتی را که درآمد یا سود پایدار دارند، توصیف کنند. به طور کلی این محصولات نیاز به پشتیبانی بسیار کمی دارند. لازم نیست در فروش سرمایه گذاری کنید و یا هیچ گونه پشتیبانی از تحقیق و توسعه را انجام دهید. با این حال، منبع های سود نقدی عموماً حاشیه فروش کمی هستند زیرا در حالی که هزینه های ثابت شرکت را جلب نمی کنند، می توانند هزینه های متغیر بالایی داشته باشند. با این حال، شما لزوماً نمی خواهید آنها را در نتیجه کاهش دهید؛ نایت توضیح می دهد: “شما باید هزینه پشتیبانی از یک محصول را در نظر بگیرید” و “چه مقدار از هزینه های ثابت شرکت با محصول مرتبط است.” “وقتی می فهمید که این محصولات کم حاشیه خط تولید را پر می کنند یا مانعی برای ورود یک رقیب هستند، احتمالاً باید توجه داشته باشید که محصول را باید کنار خود نگه دارید.”
نگاهی به حاشیه فروش کل اطلاعات زیادی را در اختیار شما قرار می دهد. قبل از تصمیم گیری در مورد مشاغل مهم، باید سایر اقدامات سود را نیز بررسی کنید.
سود عمده فروشی چیست و چه محصولاتی بهترین انتخاب هستند؟
صاحبان مشاغل برای نظارت بر سلامت مالی شرکت و ادامه حیات هر محصول خاص، باید نقاط مختلف قیمت و سود را ردیابی کنند. اگر حاشیه سود به میزان قابل توجهی کاهش یابد ممکن است دیگر فروش محصول کار عاقلانهای نباشد. عمده فروشان محصولات را با قیمت خرید همکاری و عمده خریداری میکنند و آنها را با یک حاشیه سود به فروشندگان خرده فروشی می فروشند. این دو عدد برای تعیین میانگین سود عمده فروشی برای توزیع کنندگان عمده استفاده میشوند. در این مقاله میخواهیم در مورد نحوه محاسبه سود عمده فروشی و نکاتی برای انتخاب محصولاتی پرسود برای فروش عمده را مورد بررسی قرار دهیم.
سود عمده فروشی
برای درک سود عمده فروشی و محاسبه آن باید به خاطر داشته باشید که صنایع مختلف عموماً متفاوت هستند و حاشیه های سود موجود در همان صنعت ممکن است برای محصولات مختلف متفاوت باشد. برای درک بهتر حاشیه سود بخش زیر حتما مطالعه بفرمائید.
مفهوم حاشیه سود
یک عمده فروش باید هم حاشیه سود هر محصول و هم حاشیه سود متوسط برای تمام محصولات شرکت را در نظر بگیرد. حاشیه سود محصولات به عنوان حاشیه سود ناخالص محاسبه میشود و در هزینههای عملیاتی در آن مؤثر نیست. بنابراین حاشیهها باید به اندازه کافی سالم باشند تا پس از اتمام و صرف هزینهها، سود خالص ایجاد کنند.
پس بهطور کلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت. سود خالص و سود عملیاتی دو نوعِ حاشیه سود به کار رفته در تجزیه و تحلیل سود شرکت هستند. به این ترتیب که حاشیه سود خالص برابراست با سود خالص تقسیم بر فروش و حاشیه سود عملیاتی برابر است با سود عملیاتی تقسیم بر فروش!
با ذکر مثالی این قضیه را خدمت شما توضیح میدهیم. فرض کنید، قیمت یک فنجان قهوه (ماگ) برای عمده فروش ۱ دلار آب خورده است. حال عمده فروش آن محصول را به قیمت ۵ دلار به خرده فروش میفروشد. حاشیه سود عمده فروشی برای این محصول برابر با ۸۰ درصد میباشد. این عدد با یک فرمول خیلی ساده به دست میآید که به شرح زیر میباشد.
Gross profit = ($5 – $1) ÷ $۵ × ۱۰۰ = ۸۰%
در این فرمول ابتدا قیمت فروش از قیمت خرید منها کرده و آن را به کل قیمت فروش (یا میانگین قیمت فروش) تقسیم میکنیم. در فرمول بالا قیمت کل فروش همان 5 دلار میباشد که از فروش یک عدد فنجان به دست آمده است. در نهایت عدد به دست آمده را در ۱۰۰ ضرب میکنیم.
حاشیه سود میانگین برای هر محصول
غالباً، عمده فروشان نیاز به یافتن حاشیه سود متوسط برای کل محصولات یک شرکت دارند. وقتی عمدهفروش محصولات را به خرده فروشان در مقیاس کشویی (براساس کمیت) میفروشد، یک رقم متوسط برای هر محصول وجود دارد.
فرض کنید محصول فروخته توسط عمده فروش، لیوان ماگ است. اگر این عمده فروش ۱,۰۰۰ ماگ را به قیمت ۵ دلار به یک خرده فروش فروخته باشد و ۱۰,۰۰۰ ماگ را به قیمت ۳.۵ دلار به یک خرده فروش دیگر فروخته باشد، میانگین سود برای این محصول ۳.۶ درصد میباشد. نحوه محاسبه سود میانگین محصول از طریق فرمول زیر محاسبه میشود:
per mug: [($5 x 1000) + ($3.50 × ۱۰,۰۰۰)] ÷ ۱۱,۰۰۰ = $۳.۶۳
حال با فرمول حاشیه سود، حاشیه سود میانگین برای این عمده فروش برابر با ۷۲.۵ درصد میباشد.
Gross profit = ($3.63 -$1) / $3.63 x 100 = 72.5 percent
حاشیه سود ناخالص برای همه محصولات
توزیع کننده ممکن است فقط یک محصول نداشته باشد. این شرکت ممکن است فنجانهای قهوه، کتری، قهوه ساز و لوازم جانبی مختلفی داشته باشد که همگی با قیمتهای مختلف خریداری شده و با قیمتهای مختلف فروخته میشوند. برای اینکه ببینید آیا حاشیه سود ناخالص کلی سالم است، شرکت هزینه تمام محصولات فروختهشده را میگیرد و آن را از تمام درآمدها کم نحوه محاسبه حاشیه سود میکند.
فرض کنید این شرکت ۱۵،۰۰۰ دلار برای کلیه کالاهایی که بصورت عمده به خرده فروشان می پردازد پرداخت کرده است. اگر ۲۵۰۰۰ دلار درآمد از خرده فروشان دریافت کرده باشد، سود ناخالص این شرکت ۴۰ درصد است.
Gross profit = ($25,000 – $15,000) ÷ $۲۵,۰۰۰ × ۱۰۰ = ۴۰ percent
البته دقت داشته باشید که این حاشیه سود، فقط حاشیه سود ناخالص بوده که باید سایر هزینههای عملیاتی نظیرِ انبارداری، حمل و نقل و … از این سود کاسته شود. تا سودِ عملیاتی و خالص به دست آید.
عمده فروشان و تولید کنندگان، معمولا درصد حاشیه سود عمده فروشی را ۱۵ تا ۲۰ درصد در نظر میگیرند. البته همانطور که در ابتدا گفته شد، این درصد برای صنایع مختلف که شرایط یکسانی ندارند، متفاوت است. برای مثال برخی از صنایع مانند تلفن همراه یا صنایع داروسازی از حاشیه سود بالایی برخوردار هستند که بعضی اوقات حتی بالای ۱۰۰ درصد سود عمده فروشی آنها میباشد.
نکاتی برای انتخاب محصولات پرسود
اگر به عنوان یک عمده فروش یا حتی فردی که تمایل دارد با استفاده از عمدهفروشی محصولی را در بازار به فروش برساند؛ این مقاله را میخوانید، در این بخش قصد داریم نکاتی را خدمت شما معرفی کنیم که بیربط به سود عمده فروشی نیست. چرا که انتخاب درست محصول قدم اول در ایجاد حاشیه سود مناسب برای عرضهی عمدهی محصولات است.
به همین منظور در زیر مطالبی را عرض میکنیم تا خودتان بتوانید محصولات پر سود را تشخیص دهید.
در وحلهی اول باید به دنبال محصولات یونیک و بسیار خاص باشید. برای به دست آوردن بیشترین سود عمده فروشی باید محصولاتی را روانه بازار کنید که از نظر عینی بینظیر و چشمنواز هستند. آنها باید محصولاتی باشند که هر کس نحوه محاسبه حاشیه سود نمیتواند آنها را در هر فروشگاهی خریداری کند.
دومین نکته این است که شما به عنوان عمده فروش، باید محصولاتی را عرضه کنید که قیمت آنها مشخص نیست! منظور از مشخص نبودن قیمت این است که، قیمت گذاری آنها تنها و تنها به خود شما بستگی داشته باشد.
سومین نکته برای انتخاب محصولات پرسود در عمده فروشی، دوباره مربوط به قیمت میباشد و آن این است که نباید این محصولات زیاد گران باشند. مشتریان برای محصولاتی که قیمت آن بین ۵ تا ۱۵ هزار تومان باشد معمولا پرسوجویی نخواهند داشت و بدون دردسر آن را خواهند خرید. بیخبر از آن که بدانند این محصول برای شما هزار تومان حتی کمتر تمام شده باشد.
وزن محصول کلید چهارم در انتخاب درست محصول برای عمدهفروشی است. اکثر مردم اجناسی که وزن آنها سبکتر باشد راحتتر میخرند و شاید دلیل آن حمل و نقل آسان آن باشد.
دوام تکهی پنجم این پازل انتخاب محصول مناسب میباشد. محصولات سودآور کالاهایی با دوام هستند. چرا که آنها هنگام حمل و نقل شکسته نمیشوند و در شرایط خوبی به خریدار میرسند. دوام محصول نیز برای خریدار اهمیت دارد. همه میخواهند برای پول خود بهترین ارزش را کسب کنند.
فصلی بودن محصول نیز در انتخاب جنس درست و سودآور برای عمده فروشی میتواند حائز اهمیت باشد. همیشه محصولاتی که برای تزئینات یلدا، سفره عید نوروز، تولد و جشنهای دیگر به فروش میرسند، بسیار سودآور هستند.
با این تفاسیر حال شاید بتوانید راحتتر در انتخاب محصول برای عمده فروشی تصمیمگیری کنید. اخیرا در ایران محصولاتی تحت عنوانِ ایموجی فنری عرضه و روانه بازار شد که در مدت کم فروش بسیار بالایی داشت. این محصولات از هر حیث شامل تمام نکات بالا بود و همین میتوانست یک محصول هوشمندانه برای عرضه عمده در بازار باشد. عمده فروشی لباس و عمده فروشی ابزارآلات نیز میتواند انتخاب خوبی برای شروع این کار باشد.
به نظر شما چه فاکتورهای دیگری در انتخاب محصولی که برای عمده فروشی انتخاب میکنیم، حائز اهمیت است؟
با نمادبان بیاموزید: تفاوت حاشیه سود خالص و حاشیه سود عملیاتی در بورس
آشنایی با کاربردهای حاشیه سود خالص و حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود به طور کلی شامل نسبت سود به فروش شرکت است. برای محاسبه حاشیه سودهای مختلف، انواع این سودها بر فروش خالص تقسیم میشوند.
منظور از حاشیه سود خالص چیست؟
از حاشیه سود خالص در تحلیل تکنیکال استفاده میشود. تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم باشد و سرمایهگذاران میتوانند میزان تغییرات سهام در دورههای مختلف را محاسبه کرده و زمان مناسب خرید را تشخیص دهند. منظور از سود خالص، سودی است که هزینه ها از آن کسر شده و حاشیه سود خالص، درصد درآمد پس از کسر هزینههای تولید است. مقدار حاشیه سود خالص از فرمول زیر محاسبه میشود:
تعیین حاشیهی سود خالص چه کاربردهایی دارد؟
چنان که پیشتر اشاره کردیم تغییرات حاشیه سود خالص میتواند نشان دهنده تغییرات سود هر سهم بوده و سرمایهگذاران را درپیش بینی گزارشات دوره ای میزان تغییرات و اقدام به خرید سهم در قیمت های مناسب راهنمایی کند. باید توجه داشته باشید که راه قابل اطمینان برای تحلیل و بررسی حاشیه سود خالص و ناخالص شرکتها، استفاده از گزارش عملکرد دوره ای شرکت است. چرا که امکان دارد شرکتها،تمایل داشته باشند حاشیهی سود خالص یا ناخالص خود را کمتر نشان دهند، اما در بررسی گزارش میان دوره ای حاشیه سود خالص، یا ناخالص شرکت به طور دقیق و صحیح اعلام میشود.
حاشیـه سود پایین میتواند نشانگر این باشد که سوددهی شرکت چندان ایمن نیست. اگر شرکتی با حاشیه سود پایین، کاهشی در فروش تجربه کند، حاشیـه سود آن حتی بیشتر کاهش خواهد یافت که به حاشیه سودی بسیار پایین، خنثی و یا حتی منفی برسد.
در بررسی حاشیه سود ناخالص باید به این نکته توجه کرد که اگر افزایش این نسبت به دلیل افزایش فروش باشد دلیل آن نیز مشخص شود. ممکن است فروش شرکتی افزایش یابد ولی این فروش از محل افزایش نرخ ها باشد و مقدار فروش شرکت نسبت به گذشته کاهش یافته باشد. اگر این اتفاق بیفتد میتوان انتظار داشت که در دوره آینده حاشیه سود ناخالص شرکت به دلیل مشکلات فروش کاهش می یابد.
سود خالص و حاشیه سود خالص چطور تعیین میشود؟
در صورت های مالی شرکت ها منظور از سود خالص، رقمی است که بعد از کسر هزینه ها از سود به دست میآید. برای تقسیم سود نقدی در مجامع از سودخالص استفاده میشود؛ یعنی تعیین میشود چه قسمتی از سود خالص، بین سهامداران شرکت توزیع شود. حاشیه سود خالص شرکت نیز از تقسیم سود خالص بر مبلغ فروش شرکت به دست می آید. درصد حاشیه سود خالص شرکت درواقع نشان می دهد که از هر ۱ تومان فروش شرکت چقدر از آن به سود خالص تبدیل شده است. به طور مثال اگر حاشیه سود خالص شرکت ۱۸ درصد باشد،بدین معناست که از هر ۱۰۰ تومان فروش شرکت ۱۸ تومان، به سود خالص تبدیل شده است. شرکتها از دو روش افزایش مبلغ فروش شرکت و کاهش هزینه های شرکت اقدام به افزایش سود خالص میکنند.
منظور از حاشیه سود عملیاتی چیست؟
سود یا درآمد عملیاتی با درنظر گرفتن سود ناخالص و کسر تمام هزینههای متغیر تولید مانند دستمزدها، اجاره، هزینه آب و برق و مواد خام به دست میآید. حاشیه سود عملیاتی از سود عملیاتی یک شرکت تقسیم بر فروش خالص آن محاسبه میشود. سود عملیاتی اغلب در انتهای اظهارنامههای درآمد بیان می شود.
فرمول محاسباتی حاشیه سود عملیاتی
حاشیه سود عملیاتی یا بازده فروش برای ارزیابی چگونگی مدیریت شرکت و میزان ریسکپذیری آن کاربرد ویژهای دارد. این مفهوم نسبت درآمدی که برای پوشش هزینههای غیرعملیاتی، مانند پرداخت بهره، در دسترس است را نشان میدهد و به همین دلیل همواره مورد توجه سرمایهگذاران و وامدهندگان به شرکت قرار دارد.
در چه مواردی از حاشیه سود عملیاتی استفاده میشود؟
گاهی مدیران شرکتها از حاشیه سود عملیاتی، برای انتخاب پروژههایی که جمع کل درآمد را افزایش دهد، استفاده میکنند. اما در این بین، نحوه تخصیص هزینههای سربار نیز میتواند فاکتوری پیچیده و تعیینکننده باشد.
مدنظر داشته باشید که تنها برای شرکتهایی که در صنایع مشابه فعالیت دارند و در بهترین حالت مدلهای تجاری و فروش سالانه مشابه دارند، میتوانیم از حاشیه سود عملیاتی استفاده کنیم. چرا که شرکتها در صنایع مختلف با مدلهای تجاری کاملا متفاوت حاشیه سود عملیاتی بسیار متفاوتی دارند، بنابراین از مقایسه آنها نتیجهی عقلانی حاصل نمیشود.
تمام شاخص های مالی در تحلیل های مالی از اهمیت بالایی برخوردار هستند. هر دو شاخص حاشیه سود برای اندازه گیری تولید درآمد توسط مدیریت شرکت به کار گرفته می شوند. بهتر است که حاشیه سود شرکت در چند دوره با شرکت های مشابه مقایسه شود.
نمادبان در تمامی مراحل سرمایهگذاری همراه شماست.
پیشنهاد می کنیم بجای عضو شدن در کانالهای تلگرامی، تحلیلگران منتخب را در بخش پیامهای اپلیکیشن نمادبان دنبال کنید تا فقط تحلیلهای مربوط به نمادهای بورسی خودتان را ببینید. همچنین اگر سبدگردان هستید و یا نیاز دارید سبدهای مختلف تشکیل دهید نیز می توانید اپلیکیشن نمادبان را نصب نمایید. شما میتوانید برای یافتن پاسخ سواالات بورسی خود، سایر مقالات نمادبان را بخوانید.
نحوه محاسبه حاشیه سود
شاخصهای حاشیه ای چه هستند؟
این گروه از شاخص ها ارتباط بین سطح سودآوری و سطح فروش شرکت را منعکس می کنند و عموما به دو منظور محاسبه می شوند:
شاخص های حاشیه از سه زیر مجموعه تشکیل شده است
حاشیه سود ناخالص:
این شاخص به شما نشان می دهد به ازای هر ۱۰۰ ریال فروش چه میزان سود ناخالص نصیب شرکت گردیده است.
حاشیه سود عملیاتی:
این شاخص مهم ترین عضو شاخص های حاشیه ای است. این اهمیت به چهار دلیل می باشد:
حاشیه سود خالص:
اجزای پایدار و ناپایدار سود در این شاخص نهفته اند.
به وسیله این شاخص سود پایدار و سود ناپایدار را از هم تفکیک می کنیم. تفکیک سودهای پایدار از ناپایدار برای بررسی ساختار مالی شرکت برایمان اهمیت دارد. یعنی بدانیم چه تناسبی از دارایی هایی که می خواهیم تامین مالی کنیم از طریق یکی از روشهای زیر تامین خواهند شد؟
هرچه ساختار مالی اهرمی تر باشد اختلاف بین سود عملیاتی و سود خالص بیشتر است. بطور کلی دریافت تسهیلات مالی به شرط سرمایه گذاری و ایجاد سود عملیاتی در آینده خوب است ولی حد و حدود آن باید تعیین شود
اگر حاشیه سود ناخالص دستخوش تغییرات زیادی در جهت کاهش باشد باید:
- به مدیریت هزینه توجه ویژه داشت چرا که سود ناخالص از کسر بهای تمام شده کالای فروش رفته و فروش خالص بدست می آید پس باید بهای تمام شده را به جزء بررسی نمود.
- بهای تمام شده از سه عامل مواد اولیه ، حقوق و دستمزد و هزینه های سربار تولید تشکیل گردیده است که هر یک باید بصورت جزء شود.
- بعنوان مثال در مورد عامل مواد اولیه باید مقدار مواد مصرف شده یا مقدار ضایعات و یا نرخ مواد بررسی شود.
- لازم به ذکر است که عوامل بهای تمام شده کالای فروش رفته درهرصنعت و جایگاه شرکت در صنعت مربوطه متفاوت است و نوع وابستگی صنایع به هریک از عوامل متفاوت است.
۱٫ آیا می توان بهای فروش و یا سطح فروش را افزایش داد یا باید به تکمیل زنجیره ارزش در شرکت فکر نمود.
۲٫ با این تحلیل اجزاء می توان به این موضوع پی برد که عوامل ریسکی در شرکت کدامند و با کنترل این عوامل ریسکی می توان سود پایدار برای شرکت را مهیا نمود.
با بررسی حاشیه سود عملیاتی این موضوع مشخص می شود که کدام دارائیهای شرکت عملیاتی نیست یعنی ارزش افزوده ای ندارد و باید از چرخه فرایند شرکت خارج شود و به طبع آن وجه نقد وارد شرکت شود که در شرایط فعلی که بسیاری از شرکتها مشکل نقدینگی دارند از اهمیت بسیاری برخوردار است.
از آنجا که حاشیه سود ناخالص تاثیر پذیری بسیاری از فروش و بهای تمام شده کالای فروش رفته دارد و عموما تحت کنترل شرکتها هست در این نقطه شرکتها به سمت مدیریت بهینه سود عملیاتی هدایت می شوند مثلا بعنوان یکی از موارد در اجرای مدیرت بهینه سود عملیاتی می توان به تشکیل هلدینگ اشاره نمود.
همچنان ذکر این نکته بسیار مهم است که در صنایع مختلف دارائیهای عملیاتی کاملا متفاوت است مثلا در صنعت بانکداری ، وجه نقد جزء دارائیهای عملیاتی آن است.
تمامی عملیات شرکت منجر به خلق سود خالص در شرکت میشود که این سود می تواند ترکیبی از سود پایدار و غیر پایدار باشد و با تجزیه و تحلیل می توانیم به سود ناپایدار خود پی ببریم.
هرچقدر که شکاف بین سود عملیاتی و سود خالص شرکت در جهت مثبت (+) و یا منفی (–) زیاد باشد یعنی ناپایداری در سود خالص زیاد است بنابراین انحراف بین این دو شاخص بسیار با اهمیت است و باید تمرکز و مهندسی خاصی را برای این قسمت برنامه ریزی نمود.
شاید بتوان گفت یکی از کارکردهای شاخصهای حاشیه ای میزان تاثیرپذیری آنها از نحوه تامین منابع مالی برای شرکت است چرا که ساختار مالی هر شرکت بواسطه خلق هزینه های مالی ، به شدت حاشیه سود خالص را تحت تاثیر قرار می دهد و این موضوع یعنی ایجاد یک شکاف بین حاشیه سود عملیاتی و سود خالص. پس باید بررسی شود که چه عامل اساسی این نحوه تامین مالی را ایجاد کرده است.
دیدگاه شما