کاربرد ارزش مفهومی
ارزش در لغت به معنای «قیمت»، «بها»، «ارج»، «برازندگی» و «شایستگی» است، اما در فلسفه اخلاق تعریف معیّن و آسانی برای ارزش بیان نشده است، بلکه تنها میتوان با تحقیق و پژوهش موارد کاربرد آن به مصداقها و در حد امکان ملاکها و معیارهای آن دست یافت؛ لذا با توجه به موارد کاربرد خود واژه «ارزش»، چند ملاک را برشمردهاند: 1. مطلوبیت؛ 2. کمال؛ 3. محبوب بودن؛ 4. سودمندی و ثمرات مترتب؛ 5. زیبایی و. .
اما درباره ارزش اخلاقی از دیدگاه دین این امور را ذکر کردهاند: 1. هماهنگی با فطرت الهی؛ 2. هماهنگی با مَن برتر(مَنِ عِلوی)؛ 3. سازگاری و هماهنگی با عاطفه بشری؛ 4. تجلی اسماء و صفات الهی در انسان؛ 5. عبودیت و بندگی الهی و درک آن.
یکی از واژههایی که در گزارههای اخلاقی و مباحث مربوط به اخلاق به کار میرود، واژه «ارزش» است. ارزش در لغت به معنای «قیمت»، «بها»، «ارج»، «برازندگی» و «شایستگی» است. [1]
در فلسفه اخلاق نیز از واژه ارزش اینگونه بحث میشود که؛ همه مردم در زندگى، به داورى اخلاقى میپردازند و بعضى چیزها را بد، نادرست و ناحق و برخى امور را خوب، درست و بحق میخوانند. چگونه است که رفتارى را خوب(پسندیده) و رفتار دیگرى را بد(ناپسند) میدانیم؟ از چه طریقى میتوان به ملاک و معیار درستى در کاربرد ارزش مفهومی ارزشگذارى اخلاقى اعمال دست یافت؟ این مسئله از دیرباز توجه فیلسوفان اخلاق را به خود جلب کرده است. آنان اغلب هدف خود از مباحث اخلاقى را رسیدن به نوعى معرفت کلى و سرنوشتساز از بایستگى و نبایستگى و خوبى و بدى اخلاقى دانستهاند. تلاش براى دستیابى به ملاکى عام در تشخیص ارزشهاى اخلاقى، یکى از بنیادیترین مباحث اخلاق هنجارى بوده و موجب پیدایش آرا و دیدگاههاى متعددى گردیده است. [2]
بررسی تعریفپذیری واژه «ارزش» در فلسفه اخلاق
در فلسفه اخلاق؛ درباره واژه «ارزش» دو پرسش بنیادین مطرح است:
1. مفاد و معنای این واژه چیست؟ یعنی وقتی گفته میشود «راستگویی ارزش اخلاقی دارد» و یا «گزاره عدالت خوب است، یک گزاره ارزشی است» مراد چیست؟
2. ملاک و معیار ارزش در اخلاق چیست؟ یعنی به چه معیار و ملاکی راستگویی ارزش اخلاقی دارد، ولی پیادهروی معمولی این ارزش را ندارد؟
در فلسفه اخلاق؛ تعریف معیّن و آسانی برای ارزش ارائه نشده است، بلکه تنها میتوان با کاویدن موارد کاربرد آن به مصداقها و در حد امکان ملاکها و معیارهای آن دست یافت.
ملاک و معیار ارزش اخلاقی
با توجه به موارد کاربرد واژه خود «ارزش»، میتوان چند ملاک برای آن برشمرد: 1. مطلوبیت؛ 2. کمال؛ 3. محبوب بودن؛ 4. سودمندی و ثمرات مترتب؛ 5. زیبایی و. . [3]
اما درباره «ارزش اخلاقی» از منظر دین اسلام نیز میتوان این امور را بیان کرد: 1. هماهنگی با فطرت الهی؛ 2. هماهنگی با مَن برتر(مَنِ عِلوی)؛ 3. سازگاری و هماهنگی با عاطفه بشری؛ 4. تجلی اسماء و صفات الهی در انسان؛ 5. عبودیت و بندگی الهی و درک آن. [4]
برای فهم بهتر ملاک «ارزش اخلاقی» توجه به نکاتی ضروری به نظر میرسد:
1. صِرف حضور یک صفت، دلیل بر ملاک بودن «ارزش اخلاقی» از دیدگاه دین نیست؛ از اینرو مثلاً اگر کسی «مطلوبیت» را به تنهایی ملاک ارزش بداند، گرفتار مغالطه شده است؛ زیرا امکان دارد چیز دیگری؛ مانند کمال، محبوبیت و یا سودمندی، ملاک ارزش باشد. پس مطلوب بودن به تنهایی ملاک ارزش اخلاقی نیست. بلکه باید با ملاکهای دیگر ارزش اخلاقی در دین؛ مانند هماهنگی با فطرت الهی سنجیده شود؛ زیرا با توجه به مبانی صحیح عقلی و دینی؛ هماهنگی با فطرت الهی و انسانیت انسان(عاطفه، مَن برتر، الزامات نفسانی و . ) تجلی اسما و صفات الهی و کمالات مترتب و عبودیت و بندگی و درک مقام الهی و رسیدن به این نکته که هر چیز غیر او هیچ است، بهترین ملاکهای ارزشی بودن اخلاق و اخلاقیات است. [5]
2. مصادیق ارزشی گاهی ارزش ذاتی دارند و گاهی ارزش مقدّمی؛ یعنی مقدّمه ارزش بالاتری هستند. به عنوان مثال؛ دفاع در مقابل دشمن و استقلال، هر دو ارزشمندند ولی دفاع، دارای ارزش مقدّمی است؛ زیرا مقدمه استقلال و یا حافظ آن است، ولی استقلال نسبت به دفاع این حالت را ندارد، اگرچه مقدمه یک ارزش بالاتر باشد. به همین دلیل، بالاترین ارزش و ارزش اصیل در اخلاق را میتوان نمود اسما و صفات الهی و مقام عبودیت دانست.
3. فاعل مختار، به دو شرط به ارزشهای اخلاقی دست مییابد:
الف. فعل او به خودی خود، خیر و دارای ارزش مثبت باشد؛ که به ارزشهای ذاتی و غایات مطلوب و هماهنگی با فطرت الهی و امثال آن وابسته است. برای نمونه؛ ارزش راستگویی - با قطع نظر از فاعل آن - به میزان هماهنگی آن با روح ملکوتی و تأثیرگذاری آن در به دست آوردن کمالات معنوی و صفات الهی است.
ب. این فعل با نیت پاک و خالص انجام شود. [6] در فلسفه اخلاق اسلامى، براى ارزش داشتن یک رفتار و عمل اخلاقى، هم حُسن فعلى لازم است و هم حُسن فاعلى. مراد از حُسن فعلى این است که صورت و جرم فعل باید متناسب با نیّت خیر باشد، نه اینکه کاملاً با آن ناهمگون و نامتناسب باشد؛ مثلاً، کسى که نیّت نیکى کردن به کودک یتیمى دارد، نباید به او سیلى بزند؛ چون سیلى زدن با نیّت خیر نسبت به کودک یتیم سازگارى ندارد. [7] مراد از حُسن فاعلى هم این است که فاعل باید مقصودش از انجام عمل، خیر باشد؛ مثلاً، کسى که به دیگرى سلام میکند، وقتى سلام او ارزش اخلاقى دارد که مقصود گوینده، اداى احترام باشد، نه تملّق یا تمسخر. درست است که ظاهر عمل سلام کردن، داراى حُسن است، اما حُسن اخلاقى وقتى است که با نیّت ارزشمند همراه باشد. [8]
4. گفتنی است؛ در این میان، بحث درباره جایگاه عقل در کشف ارزشهای اخلاقی، از اهمیت بیشتری برخوردار است. این بحث، دیرینهای فرقهساز در میان اندیشمندان اسلامی داشته است. امامیه و معتزله، از توانایی عقل در کشف ارزشهای اخلاقی دفاع کردهاند؛ اما اشاعره عقل را از ابزار معرفت اخلاقی به شمار نیاورده و شرع را یگانه راه کشف و فهم اخلاقیات دانستهاند. هریک از طرفین برای تثبیت دیدگاه خود و رد دیدگاه مقابل، ادلهای اقامه کردهاند. [9]
آشنایی با مفهوم «تراز تجاری» و کاربرد آن
تراز تجاری نسبت درآمدی صادرات یک کشور نسبت به واردات آن را نشان میدهد و یکی از مهمترین مسائل اقتصادی کشورها است که بر ارزش پول ملی نیز تاثیر میگذارد.
به گزارش ایبِنا، تراز تجاری که در بعضی از منابع از آن به «صادرات خالص» با نماد (NX) یاد میشود، تفاوت بین ارزش پولی واردات و مقدار صادرات خروجی در طی یک دوره معین است. در واقع تراز تجاری معیار نسبت بین واردات و صادرات یک کشور است.
از اینرو، تراز تجاری یکی از مؤلفههای مهم در سنجش توانمندی کشورها در تامین درآمدهای ارزی است تا بتوانند با جذب درآمد بیشتر هزینههای توسعه زیرساختی خود را تامین کنند و از درآمد ارزی برای سرمایهگذاری در تکنولوژیهای جدید و توسعه اقتصادی استفاده کنند.
به عبارتی تراز تجاری نتیجه خالص صادرات یک جامعه است که در آن، مانده یا تراز مثبت، بیانگر صادرات بیشتر و مانده یا تراز منفی، بیانگر واردات بیشتر خواهد بود. در این تعریف، مقدار مثبت (در صورتی که صادرات بیش از واردات باشد) به نام «مازاد تجاری» مشخص و مقدار منفی به نام «کسری تجاری» یا «شکاف تجاری» شناخته کاربرد ارزش مفهومی میشود.
در واقع تراز تجاری (Balance of trade)، یکی از مهم ترین مسائل اقتصادی کشورها است. سیاستگذاران اقتصادی سعی میکنند که تراز تجاری در حالت تعادل قرار داشته باشد. البته باید در نظر داشت که منفی بودن تراز تجاری به تعریفی که مراکز آماری از صادرات غیر نفتی دارند، بستگی دارد.
عوامل تاثیرگذار بر روی تراز تجارت
البته تراز تجاری به خودی خود پدید نمیآید و باید عوامل مختلف یک اقتصاد را در نظر گرفت که روی تراز تجاری صادرات و ورادات آن جامعه تاثیرگذار هستند. از جمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد؛
۱. هزینههای تولید زمین، نیروی کار، سرمایه و غیره
۲. هزینه در دسترس بودن مواد اولیه کالاهای واسطهها و ورودیهای دیگر
۳. حرکات نرخ ارز در بازهای مشخص
۴. مالیات و محدودیت تجارت
۵. موانع غیر تعرفهای مانند محیط زیست، بهداشت و استانداردهای ایمنی
۶. در دسترس بودن ارز خارجی کافی برای پرداخت واردات
۷. میزان عرضه و تقاضا
تراز تجاری و ارزش پول ملی
در نظریههای سنتی، سیاست کاهش ارزش پول از جمله راههای موثر برای مقابله با کسری تجاری معرفی میشود. با افزایش نرخ ارز مخارج مصرفکنندگان از کالاهای خارجی به مصرف کالاهای داخلی منتقل شده و با افزایش صادرات و تقلیل واردات، تراز تجاری بهبود مییابد. نظیر مدلی که چین در اقتصاد خود در پیش گرفته است.
با وجود این موضوع، این امکان وجود دارد که مکانیزم اثربخشی نرخ ارز بر تراز تجاری مختل شده و اثر کاهش ارزش پول ملی بر تراز تجاری با ابهام روبرو شود و یک اقتصاد بسترهای لازم برای استفاده از تفاوت نرخ پول ملی با ارز خارجی را نتواند فراهم کند که نه تنها به افزایش صادرات منجر نمیشود بلکه در دراز مدت کاهش ارزش پول ملی آسیبزا و تورمزا نیز خواهد بود.
همچنین، در خصوص مازاد تجاری و یا یک کسری تجاری در حال کاهش، به طور طبیعی کشورهای واردکننده کالا باید ارز خود را به ارز داخلی کشور صادرشونده تبدیل کنند. این اتفاق منجر به افزایش تقاضا برای پول داخلی و بدین ترتیب باعث افزایش ارزش آن میشود.
از سوی دیگر، تراز تجاری به عنوان یکی از عوامل تشکیل دهنده درآمد ملی (یا تولید ملی) محسوب و مقدار مثبت آن سبب فزونی در درآمد سرانه مردم یک کشور می شود و مثبت بودن آن، دولتها را به سمت توسعه اقتصادی و سرمایهگذاری در زیرساختها سوق میدهد. هرچند مدیریت درآمدهای ارزی ناشی از تراز تجاری مثبت نیازمند مدیریتی آیندهنگر و کارآمد است که از منابع مالی خود به درستی استفاده کند.
تراز تجاری ایران در سال ۹۹
به گفته رییس کل گمرک، ایران در سال ۹۹ به میزان ۳۴.۵ میلیارد دلار صادرات و به میزان ۳۸.۵ میلیارد دلار واردات داشته است و تراز تجارت سال گذشته با تفاوت ۴ میلیارد دلار در واردات منفی بوده است که کاهش تجارت خارجی ایران برگرفته از دو عامل تحریمها و کرونا بوده است.
جالب است بدانید که سه مقصد کالاهای تجاری ایران، نخست چین با بیش از ۹ میلیارد و ۷۷ میلیون و ۱۲۳ هزار و ۲۳۴ دلار، دوم عراق با هفت میلیارد و ۴۴۸ میلیون و ۴۳۱ هزار و ۶۷۳ دلار و سوم امارات متحده عربی با چهار میلیارد و ۶۶۱ میلیون و ۶۲۱ هزار و ۶۸۲ دلار بودند.
ارزش بازار (Market Cap) چیست و چه ارتباطی با قیمت دارد؟
شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که منظور از «ارزش بازار» یا همان «Market Capitalization» چیست؟ در این مقاله به زبان ساده و با مثالهای کاربردی به توضیح این مفهوم مهم در بازارهای سرمایه میپردازیم.
تعریف ارزش بازار
ارزش بازار برابر است با تعداد واحدهای یک سهام یا دارایی، ضرب در قیمت هر واحد از سهام یا دارایی.
به عنوان مثال اگر قیمت هر واحد بیت کوین ۱۰,۰۰۰ دلار باشد و تعداد بیت کوینهای در گردش ۱۷,۰۰۰,۰۰۰ میلیون باشد، ارزش بازار بیت کوین برابر است با ۱۰,۰۰۰ ضربدر ۱۷,۰۰۰,۰۰۰ که مساوی است با ۱۷۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار یا به عبارتی ۱۷۰ میلیارد دلار.
در مورد سهام و داراییهای دیگر هم همین رابطه وجود دارد. به عنوان مثال اگر قیمت سهام یک شرکت ۱۰۰ تومان باشد و ۱ میلیون برگه سهم منتشر کرده باشد، مارکت کپ آن، برابر با ۱۰۰ میلیون تومان خواهد بود.
ارزش کل بازار یا همان مارکت کپ، تکنیکی ریاضی برای تعیین ارزش یک بازار است. برخلاف عقیده بسیاری از مردم که فکر میکنند قیمت نمایانگر ارزش است، حقیقت چیز دیگری است.
به عنوان نمونه، در زمان نگارش این مقاله، قیمت هر واحد ریپل فقط ۰.۳۲ دلار است، اما قیمت هر واحد لایت کوین به حدود ۱۰۰ دلار میرسد. از آنجایی که تعداد واحدهای در گردش ریپل (XRP) بیش از ۴۲ میلیارد واحد است و لایت کوین فقط حدود ۶۲ میلیون واحد در گردش دارد، مارکت کپ ریپل بزرگتر است و در نتیجه ریپل در رده کاربرد ارزش مفهومی بالاتری نسبت به لایت کوین قرار میگیرد.
اگر یک سرمایهگذار تازهکار ارزش کل بازار را درک نکند، ممکن است فکر کند که لایت کوین بازار بزرگتری نسبت به ریپل دارد زیرا قیمت آن بیشتر است. اما همانطور که در عکس فوق میبینید، عرضه ریپل بسیار زیاد است و با توجه به این حجم از عرضه، طبیعتا نسبت به لایت کوین قیمت پایینتری دارد. پس قیمت یک دارایی نمیتواند معیاری در جهت تشخیص اعتبار و بزرگی بازار باشد.
هماکنون ارزهای دیجیتال زیادی وجود دارند که به قیمت بیش از ۱۵۰۰ دلار میرسند اما نسبت به ارزی مثل لایت کوین که قیمتش فقط ۱۰۰ دلار است، در جایگاه بسیار پایینی قرار دارند. بنابراین مارکت کپ معیاری مهم در اعتبار و بزرگی یک بازار است و قیمت به تنهایی تعیین کننده نخواهد بود.
ارزش بازار چه چیزهایی را نشان میدهد؟
اگر چه شاید ارزش بازار فقط یک رقم معمولی به نظر برسد اما در خود اطلاعاتی را جای داده است که به سرمایهگذاران کمک شایانی میکند. مهمترین نکاتی که از ارزش بازار به دست میآید عبارتند از:
ریسک سرمایهگذاری
به طور کلی و از نظر تئوری، ارزش بازار با ریسک سرمایهگذاری رابطه معکوس دارد، یعنی هر چقدر که ارزش کل بازار یک دارایی بیشتر باشد، سرمایهگذاری در آن خطر کمتری را برای سرمایهگذاران به دنبال خواهد داشت.
در بازار بورس، سهام شرکتها به سه دسته «کم ارزش»، «ارزش متوسط»، و «پر ارزش»، تقسیم میشوند.
در بحث سهام شرکتهای با ارزش، سرمایهگذاران با خطرات کاربرد ارزش مفهومی کمتری در سرمایهگذاری مواجهاند. از طرف دیگر شرکتهای کم ارزش، خطرات بیشتری را متوجه سرمایهگذاران میکند، چرا که احتمال شکست چنین شرکتهایی بالاست. از طرف دیگر این شرکتها با اعطای مزایا و پاداشهای بیشتر، سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری تشویق میکنند.
در بحث ارزهای دیجیتال هم همین موضوع صدق میکند. سرمایهگذاری در بیت کوین از نظر تئوری ریسک کمتر در مقابل سرمایهگذاری در یک ارز دیجیتال گمنام دارد.
از سوی دیگر، پایین بودن ارزش کل یک سهام یا یک ارز دیجیتال به این معناست که آن دارایی برای افزایش قیمت به اندازه مثلا ۵۰% به حجم سرمایه کمتری در مقایسه با یک دارایی که حجم بازار بیشتری دارد، نیاز دارد.
به طور کلی میتوان گفت که هر چقدر مارکت کپ یک دارایی پایینتر باشد، ریسک بالاتری دارد اما در صورت صعودی شدن، معمولا سودآوری خیلی خوبی خواهد داشت. یادمان نرود که هر چقدر ریسک کمتر شود، پاداش هم کمتر خواهد شد.
توانایی دستکاری در بازار
یکی از جنبههای ارزش کل بازار، دستکاری های موجود در بازار است. بازارهای کم ارزش معمولاً بیشتر خود را در معرض دستکاری بازار قرار میدهند. فعالان سودجو ممکن است بتوانند با در اختیار گرفتن تعداد کافی از یک ارز، بازار آن را دستکاری نمایند. بر اساس کتابی نوشته «ادوین لفرور» که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد، در سالهای ابتدایی بازارهای سهام، بسیاری از کسانی که در بازار فعالیت میکردند، توانستند از این کار، سود بسیار زیادی کسب کنند.
بررسی میزان اهمیت یک فناوری در بازار
میتوان پروژههایی با کاربردها و اهداف و تکنولوژیهای مشابه را پیدا کرده و با جمع کردن مقدار مارکت کپ آنها و مقایسه آن با کل سرمایه موجود در بازار، میزان اهمیت و سهم یک نوع تکنولوژی در این بازار را سنجید.
مثلا میتوان در بازار بورس، ارزش تمام شرکتهای فناوری موجود در بازار بورس را محاسبه کرد و میزان اهمیت این موضوع در بازار را درک کرد.
در بازار ارزهای دیجیتال هم مثلا میتوان با جمعآوری ارزش بازار ارزهای دیجیتالِ حریمخصوصی محور یا همان پرایوسی کوینها (مانند مورنو، دش، زی کش و ..)، کل حجم سرمایه موجود در این حوزه را بدست آورد و آن را با کل سرمایه موجود در بازار ارزهای دیجیتال مقایسه کرد و دید کلی نسبت به جایگاه و اهمیت پرایوسی کوینها کسب کرد.
سکههای مرده در ارزهای دیجیتال
در حوزه ارزهای دیجیتال، سکههای مرده یکی از فاکتورهای تعیینکننده در محاسبه ارزش کل بازار است. برخی از کاربرد ارزش مفهومی افراد کیف پول خود را گم میکنند و برخی نمیتوانند کیف پولهای نابودشده خود را بازیابی کنند. اشکالات سیستمی از دیگر عواملی هستند که باعث از بین رفتن سرمایههای یک فرد میشوند. از طرف دیگر هکرهای ممکن است اقدام به دزدیدن سرمایههای فعالان بازار کنند.
درواقع فرمول دقیقتر محاسبه مارکت کپ به شکل زیر است:
ارزش بازار = (تمام سکههای در گردش – سکههای مرده) * قیمت فعلی
متأسفانه روش کارآمدی برای محاسبه و تعیین میزان سکههای مرده وجود ندارد.
سخن پایانی
ابزارهای بسیاری در اختیار سرمایهگذاران قرار دارد که میتوانند برای دستیابی به اطلاعات از آنها بهره گیرند. ارزش بازار نیز یکی از همین ابزارهاست. این ابزار دورنمایی بلند مدت از این ارزها را برای سرمایهگذار روشن میکند. همانطور که گفتیم، مارکت کپ یکی از معیارهای اصلی در تعیین بزرگی و اعتبار یک بازار و دارایی است و نمیتوان فقط به قیمت اتکا کرد. با بررسی این معیار میتوان تصمیمات بهتری برای سرمایهگذاری گرفت.
ارزش منصفانه چیست
ارزش منصفانه به عنوان ارزش بازار، منبعی برای شناختن بدهی ها و دارایی ها می باشد. در واقع ارزش منصفانه و واقعی یک دارایی که می تواند به فروش برسد و یا تخمین بدهی که باید پرداخت شود، ارزش منصفانه می باشد. در این ارزش منصفانه، دارایی ها و بدهی های خاص در ترازنامه به قیمت معامله منظم در بین فعالان بازار ارائه می شود.
قیمت ایده آل ارزش منصفانه بر اساس قیمت های پرداختی در بازار فعال می باشد. بازار فعال هم در واقع، بازاری است که حجم بالایی از معاملات و اطلاعات کافی در اختیار می گذارد. در واقع در حسابداری و اقتصاد، برآورد منطقی و بی طرف از قیمت بلقوه بازار یک کالا ارزش منصفانه می گویند.
بازار ارزش منصفانه باید بازار اصلی دارایی و بدهی باشد و به صورت جانبی نباشد، زیرا حجم بالای فروش، اطلاعات کامل تری را برای تعیین بهترین قیمت به فروشنده می دهد. در واقع اگر در یک بازار مانند بازار مس فروشان، فقط یک کسب و کار انجام شود و به فروش برسد به عنوان بازار شناخته می شود.
موارد ارزش منصفانه:
- شرایط کاربرد ارزش مفهومی جاری بازار: ارزش منصفانه دارایی بر اساس شرایط بازار و تاریخ سنجیده می شود و از ارزش مشابه دیگر استفاده نمی شود.
- معامله منظم: این ارزش منصفانه بر اساس معاملات منظم در زمانی که هیچ فشاری برای فروش یا همان انحلال شرکت نباشد.
- شخص ثالث: ارزش منصفانه بر اساس یک فروش احتمالی به یک نهاد می باشدکه آن نهاد قصد استفاده از آن را داشته باشند. در واقع یعنی دلال نیستند و نیت استفاده دارند. زیرا یک معامله با اشخاص وابسته قیمت ارزش منصفانه را منحرف می کند.
حسابداری ارزش منصفانه
حسابداری ارزش منصفانه:
حسابداری ارزش منصفانه روش گزارشگری مالی می باشد و شرکت ها می توانند دارایی و بدهی ها را بر مبنای برآورد قیمت ها گزارش کنند. در صورت فروش دارایی ها، دریافت و در صورت تصفیه بدهی ها، پرداخت داشته باشند.
شرکت ها می توانند در حسابداری ارزش منصفانه، زیان های برگرفته از کم شدن ارزش دارایی و یا افزایش بدهی ها را گزارش کنند. در واقع این روش اطلاعات کاملی در مورد فعالیت های موسسه و شرکت به ما می دهد
در حسابداری برای ارزش منصفانه چند روش وجود دارد که در ذیل توضیح می دهیم:
- رویکرد بازار: در این روش، مانند اوراق بهادار ارزش منصفانه بر اساس قیمت های مرتبط با معاملات واقعی برای دارایی ها و بدهی های مشابه و یکسان سنجیده می شود.
- رویکرد درآمد: در این روش، از جریان برآوردی پول نقد و یا درآمد ارزش زمانی پول و خطر جریان های نقدی مشخص می شود و ارزش فعلی آن مشخص می شود.
- رویکرد هزینه: در این روش از رویکردهایی که دیگر قابل استفاده نمی باشد برای برآورد یک هزینه به جای دارایی استفاده می شود.
انجمن حسابداران خبره و روش دستیابی به ارزش منصفانه:
انجمن حسابداران خبره برای دست یافتن به ارزش منصفانه یک سری مراتب را از سطح یک تا سطح سه قرار دادند که به ارزش منصفانه برسند و به عنوان سلسله مراتب ارزش منصفانه می باشند و در ذیل به شرح آن می پردازیم:
- سطح یک: در این سطح، قیمت نقل و انتقال چند مورد یکسان در یک بازار فعال در یک تاریخ سنجیده می شود و قابل اطمینان می باشد.
- سطح دو: در این سطح، قیمت ها مثلا قیمت یک واحد تجاری به صورت مستقیم و غیر مستقیم دیده می شود.
- سطح سوم: در این سطح، ممکن است که داده های خود شرکت، یک ورودی غیر قایل مشاهده باشد.
به این نکته توجه داشته باشید که در این سه سطح ارزش دارایی و بدهی مشخص نمی شود و باید برای مشخص شدن رویکرد ارزیابی از رویکرد بازار استفاده کرد.
تفاوت بین ارزش منصفانه و ارزش بازار
تفاوت بین ارزش منصفانه و ارزش بازار:
شرکت ها به صورت مداوم برای تعیین ارزش کل مشاغل، تجزیه و تحلیل ارزش دارایی های تجاری انجام می دهند و متوجه می شوند که دارایی ها تا چه حدی سود دارد. در ذیل به این دو روش ارزش منصفانه و ارزش بازار برای تجزیه و تحلیل می پردازیم:
ارزش بازار:
این ارزش در واقع همان قیمت خرید و فروش دارایی در بازار آزاد می باشد. این ارزیابی به وسیله ارزیابان حرفه ای مشخص می شود و تعدادی از عوامل مهم کاربرد ارزش مفهومی را در تصمیم گیری در نظر می گیرند، ولی توجه داشته باشید که دارایی های فروخته شده در نقاط مختلف کشور دارای ازرش متفاوت می باشد و ارزش دارایی به مکان آن بستگی دارد. ارزش بازار مقدار ارزش خرید و فروش یک کالا در بازار است و ارزش کاربرد ارزش مفهومی آن با تقاضا و عرضه آن مشخص می شود.
ارزش منصفانه:
ارزش منصفانه همان ارزش دارایی می باشد که از مدل های مختلف مالی سنجیده می شود. در این روش برای رسیدن به ارزش ذاتی دارایی، عوامل مالی و اقتصادی را در نظر می گیرند. این ارزش همان قیمتی است که خریدار برای دارایی پرداخت می کند و ممکن است که ارزش آن برای خریدار بالاتر و یا پایین تر از ارزش بازار باشد. ارزش منصفانه، ارزش دارایی با استفاده از روش های مالی می باشد و همیشه با ارزش بازار برابر نمی باشد و به میزان ارزش دارایی برای خریدار بستگی دارد.
اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله تشکیل پرونده مالیاتی را به شما پیشنهاد می کنیم.
زنجیره ارزش چیست و شناخت آن چه اهمیتی برای کسبوکارها دارد؟
اگر به دنبال راهی هستید که بر رقبایتان پیروز شوید، یکی از ارزشمندترین ابزارها در جهان کسبوکار را در نظر بگیرید: تحلیل زنجیره ارزش. تحلیل زنجیره ارزش بر پایهی اصل اقتصادی «مزیت» استوار است. یعنی شرکتها بهترین عملیات را در بخشهایی دارند که از مزیت تولید نسبی در مقایسه با رقبای خود برخوردارند. به طور همزمان، شرکتها باید از خودشان بپرسند که در کجا میتوانند بهترین ارزش را به مشتریانشان برسانند.
برای انجام یک تحلیل زنجیره ارزش، شرکت ابتدا باید هر بخش از فرآیند تولید خود را مشخص کند و بخشهایی را شناسایی کند که در آنها میتواند گامهایی را حذف کند یا بهبود ببخشد. این اصلاحات میتواند باعث کاهش هزینهها یا ظرفیت تولید بهتر شود. نتیجهی نهایی این است که مشتریان با قیمت کمتر، سود بیشتری از محصول میبرند که باعث پیشرفت شرکت در طولانیمدت میشود.
حتما بخوانید: مدیریت فروش شامل چه وظایفی میشود؟
زنجیره ارزش چیست؟
برای فهم اینکه چطور باید یک تحلیل زنجیره ارزش انجام داد، یک کسبوکار باید اول بداند که زنجیره ارزشش چیست. یک زنجیره ارزش طیف کاملی از فعالیتها شامل طراحی، تولید، بازاریابی و توزیع را دربرمیگیرد که کسبوکارها برای تبدیل یک محصول یا خدمات از «مفهوم» به «تحویل به مشتری» طی میکنند. برای شرکتهایی که کالا تولید میکنند، زنجیره ارزش با مواد خام مورد استفاده برای ساخت محصولشان آغاز میشود و هر آنچه تا قبل از اینکه به مشتری فروخته شود، به آن اضافه میشود را دربرمیگیرد.
فرآیند نظمدهی واقعی به همهی این فعالیتها برای اینکه بتوانند به درستی تحلیل شوند را مدیریت زنجیره ارزش مینامند. هدف مدیریت زنجیره ارزش اطمینان از این است که افراد مسئول در هر مرحله از زنجیره ارزش با یکدیگر ارتباط دارند و کمک میکنند محصول با روالی صحیح و در سریعترین زمان ممکن به دست مشتری برسد.
زنجیره ارزش پورتر
مایکل ای. پورتر (Michael E. Porter) استاد دانشکدهی کسبوکار هاروارد، اولین نفری بود که مفهوم زنجیره ارزش را معرفی کرد. پورتر مدل ۵ نیرو را ابداع کرد که بسیاری از کسبوکارها و شرکتها از آن استفاده میکنند تا بفهمند که چقدر خوب میتوانند در بازار کنونی رقابت کنند. وی مفهوم زنجیره ارزش را اولین بار در کتابش با عنوان «مزیت رقابتی: ایجاد و ثبات عملکرد برتر» مورد بحث قرار داد.
پورتر در کتاب خود نوشته است: «مزیت رقابتی را نمیتوان با نگاه به یک شرکت به عنوان یک کل درک کرد. بلکه این مزیت ناشی از فعالیتهای گسستهی بسیاری است که یک شرکت در طراحی، تولید، بازاریابی، تحویل و حمایت از محصولش انجام میدهد. هر یک از این فعالیتها میتواند در موقعیت هزینهی نسبی شرکت سهم داشته باشد و زمینهای برای تمایزش ایجاد کند.»
پورتر پیشنهاد میدهد که فعالیتهای درون یک سازمان به خدمات و محصولاتی که شرکت تولید میکند ارزش میدهند و اگر سازمانی میخواهد هرگونه مزیت رقابتی واقعی به دست آورد، همهی این فعالیتها باید در سطح بهینه اجرا شوند. اگر این فعالیتها به شکل مؤثر انجام شوند، ارزش به دست آمده باید فراتر از هزینههای اجرای آنها باشد. برای مثال، مشتری باید به شرکت بازگشته و با راحتی و رضایت معامله انجام دهد.
حتما بخوانید: مدیریت استراتژیک منابع انسانی چیست مایکل ای. پورتر (Michael E. Porter) استاد دانشکدهی کسبوکار هاروارد
پورتر در کتاب خود میگوید که فعالیتهای کسبوکاری باید در دو دستهی جداگانه قرار گیرند: فعالیتهای اولیه و فعالیتهای حمایتی. فعالیتهای اولیه شامل موارد زیر هستند:
- لجستیک مقدم: به هر آنچه در دریافت، ذخیره و توزیع مواد خام مورد استفاده در فرآیند تولید شامل میشود، اشاره دارد.
- عملیات: مرحلهای است که مواد خام به محصول نهایی تبدیل میشوند.
- لجستیک بیرونی: توزیع محصول نهایی به مشتریان است.
- بازاریابی و فروش: این مرحله شامل فعالیتهایی مثل تبلیغات، آگهی، سازمان نیروی فروش، انتخاب راههای توزیع، قیمتگذاری، و مدیریت روابط مشتریان با محصول نهایی است تا اطمینان حاصل شود که گروه درستی از مشتریان هدف قرار گرفتهاند.
- خدمات: به فعالیتهایی اشاره دارد که برای حفظ عملکرد محصول پس از تولید، مورد نیاز هستند. این مرحله شامل موضوعاتی مثل تأسیسات، آموزش، نگهداری، تعمیر، ضمانت و خدمات پس از فروش میشود.
فعالیتهای حمایتی به فعالیتهای اولیه کمک میکنند و دربرگیرندهی موارد زیر هستند:
- تهیهی مواد اولیه: چگونگی به دست آوردن مواد خام برای محصول را نشان میدهد.
- توسعهی فناوری: فناوری میتواند در مراحل مختلف توسعهی یک محصول مثل مرحلهی تحقیق و توسعه و در چگونگی توسعه و طراحی محصول جدید و فرآیند اتوماسیون استفاده شود.
- مدیریت منابع انسانی: این فعالیتها شامل استخدام و بهکارگیری کارمندان مناسب برای طراحی، ساخت و فروش محصول میشوند.
- زیرساخت شرکت: به ساختار یک سازمان و مکانیزمهای مدیریت، برنامهریزی، حسابداری، امور مالی و کیفیت کنترل آن اشاره دارد.
اهداف و نتایج
به طور ایدهآل، تحلیل زنجیره ارزش شما باید به شرکتتان کمک کند تا حوزههایی را شناسایی کند که امکان بهینهسازیشان برای حداکثر بهرهوری و سودآوری وجود داشته باشد.
روث کمپل (Ruth Campbell) معاون ارشد یادگیری و کاربرد فنی در شرکت غیرانتفاعی رشد اقتصادی ACDI/VOCA میگوید بهترین نتیجهی تحلیل زنجیره ارزش، باید شناسایی عناصر زیر باشد:
- فرصتهای کلیدی کوتاهمدت و میانمدت بازار نهایی در زنجیرههای ارزش هدف؛
- عواملی که مانع به حداکثر رسیدن این فرصتها (برای تولیدکنندگان با سرمایهی کم، زنان، جوانان و غیره) میشوند؛
- ارتقای استراتژیها برای رسیدگی به این موانع و به حداکثر رساندن فرصتها؛
- نهادهای بخش خصوصی، بخش دولتی و جامعهی مدنی برای همکاری جهت دستیابی به این استراتژیهای در حال ارتقا؛
- پیشنهادهایی در مورد چگونگی حمایت از این استراتژیهای در حال ارتقا در زنجیره ارزش، به شکلی که برابری جنسیتی رعایت شود، تغذیهی اصلاحشده را ترویج دهد (در جایی که مرتبط است) و مشمول گروههای فقیر و سایر گروههای به حاشیه رانده شده باشد.
در سوی دیگر طیف، مهم است که پیشنهادهای ارائه شده به عنوان نتیجهی یک تحلیل زنجیره ارزش، به درستی فهمیده و پیادهسازی شوند.
کمپل میگوید: «یک باور غلط این است که باید به هر مانع شناسایی شده در تحلیل زنجیره ارزش رسیدگی شود. تحلیل زنجیره ارزش باید برای اولویتبندی بهینهسازی الزامیترین موانع (یعنی موانعی که اگر حل شوند، تولید به بیشترین سود میرسد) یا موانعی به کار گرفته شود که میتوانند سریع و راحت حل شوند تا تغییر در بین بازیگران زنجیره ارزش شتاب گیرد.»
کمپل همچنین هشدار میدهد که اگر یک تحلیلگر، تحلیل زنجیره ارزش شما را انجام میدهد، شما به عنوان مالک کسبوکار یا مدیر، مسئول هستید که از پیشنهادات وی بهترین استفاده را ببرید.
به گفتهی کمپل: «هنجارهای اجتماعی اثر بزرگی در بسیاری از زمینههایی دارند که براساس آنها، استراتژیها ممکن یا مورد قبول در نظر گرفته میشوند. یک چشمانداز برای رشد سرمایهگذاری خطرپذیر نمیتواند توسط یک تحلیلگر به مالکان کسبوکار محلی تحمیل شود. اگر این افراد میخواهند منابع خود را سرمایهگذاری کنند و شیوهی کسبوکارشان را تغییر دهند، میتوانند این چشمانداز را بپذیرند.»
در حالیکه تحلیل زنجیره ارزش یک ابزار امتحان شده و اثبات شده است، هدف استانداردهای دیگر برای تحلیل، قبول یک مدل کسبوکاری است که منحصر به روابط تجاری بین واحد تجاری و مشتری نیست. مخصوصا هدف چارچوب سیستمهای بازار در نفوذ فرصتهای اقتصادی (LEO)، کمک به شرکتهایی است که به سرعت به تغییر شرایط بازار واکنش نشان میدهند و نسبت به کسبوکار سنتی مفروض توسط تحلیل زنجیره ارزش، تعامل گستردهتری با خانوادهها و اجتماعات دارند.
دیدگاه شما