تحلیل کسب و کار چیست؟
احتمالاً در سازمان خودتان به این چالش برخورده اید که برای مثال برنامه ریزی استراتژیک شما به مشکل برخورده و یا به صورت کامل اجرا نشده باشد. شاید هم عدم هماهنگی و یکپارچگی در رویکردهای بازاریابی همواره برای شما یک چالش جدی بوده و تیم های درگیر این کار نتوانسته اند انتظارات مورد نظر را برآورده سازند. اگر یک محصول تولید میکنید یا خدمتی را به مشتری ارائه میکنید، به احتمال زیاد میتوان حدس زد که با عدم تحویل کالا یا خدمت به موقع به مشتری رو به رو شده اید و همواره سعی در این داشتید که کارها را همان طور که برنامه ریزی کرده اید به انجام برسانید. به همین خاطر احتمالاً به ذهنتان خطور کرده که چطور میتوان مانند یک کارآگاه مسائل مهم سازمان را به صورت اصولی و حساب شده آنالیز و بررسی کرد و به راه حل های منطقی رسید. اگر با این سوال مواجه شده اید یا با مشکلات و مسائلی که در بالا به عنوان نمونه مطرح شد دست و پنجه نرم کرده اید، این مقاله بسیار به کمک شما خواهد آمد. هدف ما در این مقاله و مقالات آتی این است که آموزش دهیم چطور میتوانیم با بررسی دقیق سازمان و کسب و کارمان ریشه مشکلات و یا مسائلمان را شناسایی کنیم و برای آنها راهکار مناسب ارائه دهیم؛ که به این فرآیند اصطلاحاً تجزیه و تحلیل کسب و کار اطلاق میشود.
تجزیه و تحلیل کسب و کار براساس رویکرد BABOK چیست؟
شاید این سوال در ذهنتان به وجود بیاید که برای تجزیه و تحلیل کردن کسب و کارمان از کجا باید شروع کنیم و آیا یک نظام مشخص برای این کار وجود دارد؟ برای اینکه سازمانها و کسانی که کار تجزیه و تحلیل کسب و کار را انجام می دهند یک فهم مشترک از روند اجرای کار داشته باشند و طبق یک اصول مشخص این فرآیند را طی نمایند، موسسه IIBA در کانادا در آخرین نسخه خود کتابی را منتشر کرد به نام Business Analysis Body of Knowledge که به اختصار به آن BABOK اطلاق میشود.
پیکره دانش تحلیل کسب و کار یا همان BABOK که آخرین نسخه آن، ویراش سوم بوده و در سال ۲۰۱۵ میلادی منتشر شده است، منبع مهمی برای تحلیلگران کسب و کار است تا از وظایف و فعالیت هایی که باید انجام دهند آگاهی داشته باشند و بدانند چه صلاحیت هایی برای این کار الزامی است. در هر کسب و کاری، از چه منظری به آن کسب و کار نگاه کنند و یاد بگیرند که از چه تکنیک هایی برای تجزیه و تحلیل دقیق تر کسب و کار خود استفاده نمایند. در واقع هدف از نگارش این اصول این است که فرآیند تجزیه و تحلیل کسب و کار ما را سازماندهی کند و از کارهای و فعالیتهای پراکنده در این زمینه و استفاده از ابزارهای ناشناخته و بعضاً اشتباه جلوگیری نماید.
طبق اصول تعریف شده توسط این موسسه تجزیه و تحلیل کسب و کار فارغ از اینکه در چه سطحی قرار داریم از قدم های زیر تشکیل شده است که در اصطلاح به این 6 قدم حوزه دانش میگویند. این قدم ها عبارت اند از:
- برنامه ریزی و پایش فرایندهای تحلیل کسب و کار
- استخراج نیازمندی ها و تعاملات
- مدیریت چرخه حیات الزامات
- آنالیز استراتژی
- آنالیز الزامات و تعریف طراحی
- ارزیابی راه کارها
این مراحل با یکدیگر میتوانند در ارتباط باشند، شکل زیر این نحوه ارتباط را نشان می دهد:
شکل 1: ارتباطات 6 حوزه دانش تجزیه و تحلیل کسب و کار براساس استانداردBABOK (ویرایش 3)
همان طور که مشاهده میکنید این مراحل شامل دو چرخه میشود:
- یک چرخه بیرونی که در آن مراحل برنامه ریزی و پایش فرایندهای تحلیل کسب و کار ، مدیریت چرخه حیات الزامات و استخراج الزامات و تعاملات با هم در ارتباط هستند.
- یک چرخه درونی که در آن مراحل آنالیز استراتژی، آنالیز الزامات و تعریف طراحی و ارزیابی راه کار در یک چرخه قرار میگیرند.
برای درک بهتر موضوع در ذیل این قدم ها را به اختصار توضیح میدهیم و در مقالات آتی آنها را به صورت مفصل و با جزئیات شرح خواهیم داد.
این نمودار بیان میکند که یک فرآیند تجزیه و تحلیل کسب و کار ابتدا با برنامه ریزی شروع میشود. یعنی فرد عهده دار این مسئولیت به نام تجزیه و تحلیلگر کسب و کار ابتدا برنامه ریزی میکند که با چه روشی (سنتی یا چابک)، در چه بازه زمانی، با چه ابزارهایی و با چه ذینفعانی قرار است به آنالیز سازمان بپردازد. بعد از مشخص شدن این مرحله تیم تجزیه و تحلیلگر وارد سازمان میشود و مشکلات و الزاماتی که سازمان با آن رو به رو هست را استخراج میکند. در اینجا منظور از الزام آن نیازی است که سازمان در حال حاضر با آن رو به رو است و نیاز به رفع یا بهبود آن دارد مثل کاهش ضایعات، اخذ استاندارد مدیریت کیفیت، پیاده سازی برنام هریزی استراتژیک و… . بعد از اینکه این الزامات شناسایی شدند میبایست اولویت بندی شوند.
بعضی از الزامات هستند که برای سازمان مشخص است ولی بعضی دیگر برای سازمان مشخص نیست و این تجزیه و تحلیل سازمان است که باعث میشود این الزامات، نیازمندیها و یا مشکلات خودشان را نشان دهند. به همین خاطر باید برنامه پاسخ به این نیازمندی ها را اولویت بندی نماییم. به موازی این کار باید این نکته را بررسی کنیم که آیا این اولویت بندی ها در جهت اهداف استراتژیک و کلان سازمان هستند یا خیر، از اینرو مرحله آنالیز استراتژی را انجام میدهیم. بعد از مشخص شدن الزامات اولویت دار که با اهداف سازمان هم در تعامل هستند یک راهکار تعریف میکنیم و آن را به تیم اجراکننده در سازمان تحویل میدهیم و همراه با آن تیم تا به نتیجه رسیدن راهکار پیش می رویم.
تجزیه و تحلیل کسب و کار بر اساس BABOK در کدام سطوح سازمان انجام میگیرد؟
همان طور که در بالا ذکر شد ممکن است مشکلات و یا مسائلی را که در سازمان با آن رو به رو هستید همیشه در یک سطح نباشند. به مسائلی که در سطوح بالای سازمان مانند برنامه ریزی استراتژیک یا تعیین اهداف سازمان جای میگیرند، سطح استراتژیک میگوییم. سطوح تیمهای مختلف مانند تیم بازاریابی و فروش و تیم تحقیق تکنیک های مشترک BPM و BA و توسعه که به برآورد اهداف سازمان کمک می نمایند سطح تاکتیک می نامیم؛ و در انتها تیم های کوچک هر بخش که کار را انجام میدهند و یک خروجی به سازمان تحویل میدهند سطح عملیاتی نام میگیرند. لذا برای تجزیه و تحلیل کسب و کار این سه سطح را میتوانیم تعریف کنیم:
- سطح استراتژی
- سطح تاکتیکی
- سطح عملیاتی
پس همان طور که مشاهده میکنیم آنالیز کردن سازمان تنها معطوف به سطوح بالای آن یا برعکس به سوطح پایین آن نمیشود و هر سطحی را میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
شکل 2:سطوح 5 گانه تحلیل کسب و کار
5 رویکرد تحلیل کسب و کار بر اساس استاندارد BABOK
شاید این سوال در ذهنتان به وجود بیاید که سازمان ما از قبل میداند که دنبال چه چیزی هست و قرار هست به چه سمتی حرکت کند، در این حالت آیا امکانپذیر هست که با یک رویکرد مشخص کار تجزیه و تحلیل انجام شود؟ بله؛ موسسه IIBA در اصول تجزیه و تحلیل کسب و کار خود 5 رویکرد یا به اصطلاح چشمانداز را تعریف کرده است که سازمانها میتوانند از این دریچه به سازمان خود نگاه کنند.
الان بسیاری از سازمان ها به دنبال چابک سازی مجموعه خود هستند، لذا یکی از چشم اندازهای تعریف شده بحث چابک می باشد. از سوی دیگر سازمان هایی دنبال هوشمندسازی کسب و کار خودشان هستند، به همین خاطر میان تجزیه و تحلیل را با این رویکرد انجام داد. مدیریت فرآیندها، معماری سازمان و فناوری اطلاعات دیگر چشماندازهایی هستند که میتوان از طریق آنها سازمان را آنالیز کرد.
- چشم انداز چابکی (Agile)
- چشم انداز فناوری اطلاعات (IT)
- چشم انداز مدیریت فرایندهای کسب و کار (BPM)
- چشم انداز معماری و ساختار سازمانی (Architecture)
- چشم انداز هوشمندی کسب و کار (BI)
شکل ۳: رویکردهای 5 گانه تحلیل کسب و کار براساس استاندارد BABOK
مهارت ها و شایستگی های 6 گانه تحلیل گر کسب و کار
علاوه بر موارد فوق، BABOK به 6 دسته مهارت ها و شایستگی های مختص تحلیلگر کسب و کار اشاره می نماید که برای موفقیت تحلیل گر کسب و کار و یا تیم الزامی است. این 6 دسته مهارت و شایستگی عبارتند از:
- تفکر تحلیلی و حل مساله
- خصوصیات رفتاری
- دانش کسب و کار
- مهارت های ارتباطی
- مهارت های تعامل
- آشنائی با ابزارها و تکنولوژی
شکل 4: مهارتها و شایستگی های 6 گانه تحلیل گر کسب و کار
نقش تحلیلگر کسب و کار چیست؟
تحلیلگر کسب و کار که به اختصار به آن BA (Business Analyst) گفته میشود یک شخص یا تیمی است که مراحل مختلف آنالیز کردن کسب و کار را انجام می دهد. تحلیلگر با دانش تجزیه و تحلیل کسب و کار 6 قدم تعریف شده (حوزه دانش) را در سطوح مورد نظر سازمان یعنی استراتژیک، تاکتیکی و عملیاتی انجام می دهد. بر اساس چشم اندازهای پنج گانهای که تعریف گردید میتوان دریافت که تحلیلگر کسب و کار میتواند در حوزههای مختلفی ایفای نقش کند.
فرایند
وبینار چگونه BPM ابزاری توانمند برای تحول کسب و کارمان می شود؟
اگر مدیر یک کسب و کار پیشرو هستید و یا مدیر در حوزه های سیستم ها و روش ها، تعالی سازمانی، فناوری اطلاعات، بهبود و تضمین کیفیت و موارد مشابه هستید، این دوره آشنایی جامعی برای پیشرفت کاری شما خواهد داشت.
چگونه BPM نقش محوری در تحول دیجیتال ایفا می کند
هدایت تکنیک های مشترک BPM و BA یک شرکت با توجه به پیشرفتها و بروزرسانیهای مداوم فناوری، کار آسانی نیست.دنیایی را تصور کنید که در آن به فناوری طراحی شده دسترسی داشتید که به طور خاص به سازمان شما کمک می کند تا به طور کارآمد کار کند. حالا تصور کنید که تصمیم گرفتید از این فناوری که به راحتی در دسترس است استفاده نکنید.
Benchmarking یا الگوبرداری چیست؟
Benchmarking یا الگوبرداری را بهعنوان تمرینی تعریف میکنیم که به اندازه کافی متواضع باشید تا بپذیرید که شخص دیگری در کاری بهتر است و به اندازه کافی هوشمند باشید که یاد بگیرید چگونه با آنها مطابقت داشته باشید و حتی در آن کار از آنها پیشی بگیرید.
مسیری برای بهینه سازی فرآیندهای کسب و کار شما
در سال 1908، شرکت فورد موتور به دنبال ایجاد روش جدید در صنعت خودرو با ساخت یک خودروی شخصی بود که برای یک آمریکایی معمولی مقرون به صرفه بود. پیش از این، خودروها به سختی دست ساز ساخته میشدند، که هزینه های آنها را بالا می برد و آنها را به ماشین های پیچیده ای تبدیل می کرد که فقط ثروتمندان می توانستند از عهده آن برآیند و یک متخصص می توانست کار کند. اما فورد که توسط خود هنری فورد خطشکن رهبری بود، پیشگام تولید خط مونتاژ شد تا اولین «خودروی جهانی» - مدل T - را ایجاد کند که در نهایت در 19 کشور تولید شد و صنعت کامل لوازم جانبی مدل T را ایجاد کرد.
استانداردسازی فرایندهای کسب و کار چرا و چگونه؟
چند بار کلمه "استانداردسازی" را در زندگی کاری خود می شنویم؟ وقتی صحبت از فرآیندهایی می شود که روزانه لمس می کنیم، آن را می شنویم. ما در مورد آن هنگام بررسی فرآیندها در واحدهای تجاری مختلف در یک سازمان می شنویم. ما در مورد آن از نقطه نظر جغرافیایی در مشاغل می شنویم. این را استاندارد کنید، آن را استاندارد کنید . اما سوال واقعی این است که چگونه و چرا باید این کار را انجام دهیم؟
الگوی فرایندهای APQC چطور باعث بهبود کسب و کار می شود؟
در سال 1971، کارآفرین و مربی تجارت سی جکسون "جک گریسون" متوجه شد که آمریکا مشکلی دارد: رشد بهره وری در حال شکست است. برای رسیدگی به این مشکل و بهبود رقابت پذیری، شش سال بعد، گریسون مرکز بهره وری آمریکا (APC)، یک شرکت غیرانتفاعی معیار و بهترین شیوه ها را در هیوستون تأسیس کرد.
بهترین روش ها برای اصلاح فرآیندهای کسب و کار شما
همه کسانی که از آشپزی یا پختن غذا لذت می برند، روزهای اولیه پیروی از یک دستور غذا را به یاد دارند. همانطور که در مهارتهای خود رشد میکنید، یاد میگیرید که در حین انجام کار سازگاری داشته باشید و خود را با موقعیتهای جدید سازگار کنید. این وضعیت مشابه با BPM در سازمان شما است. یک دستور العمل اساسی وجود دارد (بهترین شیوه از شرکت های موفق)، اما شما یاد میگیرید که آن را تکنیک های مشترک BPM و BA از طریق اجرا و ارزیابی مطابق با نیاز خود تنظیم کنید. در اینجا برخی از بهترین روش های جهانی BPM وجود دارد که بدون توجه به نوع کسب و کار به شما کمک می کند.
5 نکته آدیداس برای موفقیت استقرار BPM
اجرای یک راه حل BPM اغلب دشوار به نظر می رسد، به خصوص اگر به تحلیلگرانی که ادعا می کنند 50٪ تا 60٪ پروژه های BPM شکست می خورند باور کنیم. با این حال، ما می دانیم که یک شرکت دیگر نمی تواند به ایمیل ها و صفحات گسترده تکیه کند. ما همچنین اهمیت ارتباط سیلوهای سازمانی و همکاری کسب و کار و فناوری اطلاعات را درک می کنیم. بنابراین از کجا بهتر است شروع کنیم؟
چرا کسب و کارها به استانداردسازی فرایندهای خود نیاز دارند؟
هدف از استاندارد سازی فرآیند کسب و کار یک سازمان، ایجاد یک زبان مشترک مفهومی و ساده (در قالب اشکال گرافیکی که هم حجم کمتری دارند و هم براحتی توسط کاربر قابل درک هستند)، بین مدیران و کارشناسان سازمان و تحلیلگران سیستمی است. استاندارد سازی فرآیند کسب و کار، فعالیتی است که توسط تحلیلگران فرآیندها به منظور استخراج فرآیندهای موجود و نمایش فرآیندهای جدید در تمام متدولوژیها و استراتژیهای مهندسی مجدد مورد استفاده قرار میگیرد.
7 مزیت قانع کننده اتوماسیون فرآیندهای کسب و کار
گزارش Formstack با عنوان وضعیت اتوماسیون گردش کار 2018 نشان داد که مدیران به طور متوسط 8 ساعت در هفته را صرف کارهای دستی داده های بدون ساختار می کنند. 25 درصد از پاسخ دهندگان از همان نظرسنجی به طور متوسط 20 ساعت در هفته را صرف این وظایف دستی می کردند. آیا سازمان شما در میان ناراضی های بی میل است؟ آیا کاملاً متقاعد نشده اید که چگونه اتوماسیون فرآیندهای کسب و کار میتواند کسب و کار شما را متحول کند؟به مزایایی که شرکت شما هنگام خودکارسازی فرآیندهای تجاری تجربه می کند، نگاهی بیندازید.
ما به مدیران ارشد کسب و کارها و سازمان ها کمک می کنیم تا برای چیره گی بر مسائل پیچیده کسب و کار خود، تصمیم های درست و به موقع بگیرند و از فرصت های پیش رو، بالاترین بهره را ببرند.
DALIRIAHMADS
در این مقاله با حوزه های دانش تحلیل کسب وکار BA و تکینیک ها تحلیل کسب و کار آنشا خواهیم شد.
راهنمایی تحلیل کسب و کار BABOK وظایف مربوط به تجزیه و تحلیل کسب و کار را در 6 حوزه دانشی سازماندهی میکند. هر وظیفه مشخص شده، دانش، مهارتها، خروجیها و تکنیکهای معمولی را که تحلیلگران کسب و کار برای انجام صحیح وظایف به آنها نیاز دارند تعریف مینماید. حوزههای دانشی تحلیل کسب و کار BA، موجب سازماندهی وظایف میشوند؛ اما توالی، فرآیند یا روش مشخص ندارند.
حوزه های دانش تحلیل کسب وکار BA بر اساس راهنمای تحلیل کسب و کار BABOK عبارتند از:
• برنامه ریزی و نظارت بر تحلیل کسب و کار : این حوزه دانش وظایفی را نشان میدهد که تحلیلگران کسب و کار از آنها برای برنامه ریزی پروژه خود و تعیین پارامترهای اساسی مورد نیاز برای نتایج موفقیت آمیز استفاده میکنند.
وظایف این حوزه از بقیه حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA عبارتند از:
• شیوه برنامه ریزی تجزیه و تحلیل کسب و کار
• برنامه ریزی برای مشارکت سهامدارها
• برنامه ریزی برای تجزیه و تحلیل حاکمیت
• شناسایی بهبود عملکرد در تحلیل کسب و کار
• استخراج و همکاری: دومین حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA بر استخراج، جمع آوری و بررسی هوش تجاری و همچنین روشهای بهینه برای ارتباط موثر ذینفعان با یکدیگر تمرکز دارد.
وظایف این حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA عبارتند از:
• آماده شدن برای استخراج
• انجام پروسه استخراج
• تأیید نتایج استخراج
• منتقل نمودن اطلاعات تحلیل کسب و کار
• مدیریت کردن همکاری سهامداران
• مدیریت چرخه حیات الزامات: مجموعه وظایف مرتبط با این حوزه از از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA، بهترین روشها را برای مدیریت و نگهداری از الزامات در طول پروژه کامل، از جمله هنگام قانونمند سازی و به دست آوردن اجماع ذینفعان، بررسی میکند.
وظایف این حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA عبارتند از:
• حفظ و نگهداری الزامات
• اولویت بندی الزامات
• ارزیابی تغییرات به وجود آمده در الزامات
• تجزیه و تحلیل استراتژی: وظایف مرتبط با حوزه سوم از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA، استفاده از قابلیتهای کسب و کار را برای دستیابی به نتایج برنامه ریزی شده، چه در سطح شرکت و چه با تمرکز بر سطوح جزئیتر، بررسی میکنند.
وظایف این حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA عبارتند از:
• وضعیت فعلی را تجزیه و تحلیل کنید
• آینده را تعریف کنید
• خطرات را ارزیابی کنید
• استراتژی تغییر را تعریف کنید
• تجزیه و تحلیل الزامات و تعریف طراحی: این حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BAوظایفی را برای قالب بندی الزامات مانند اعتبار سنجی، تأیید و اولویت بندی، ایجاد گزینههای راه حل و برآورد سود بالقوه برای شرکت نشان میدهد.
وظایف این حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA عبارتند از:
• مشخص کردن و مدلسازی الزامات
• بازبینی و صحه گذاری الزامات
• معتبر دانستن الزامات
• تعریف معماری الزامات
• تعریف گزینههای طراحی
• تحلیل ارزش بالقوه و پیشنهاد دادن راه حل
• ارزیابی راه حل: وظایف مرتبط با این حوزه از دانش مربوط به اندازه گیری ارزش کسب و کار ناشی از پروژه است؛ همچنین شناسایی هرگونه مانع شناخته شدهای که به طور بالقوه میتواند منافع بهینه برای سازمان را کاهش دهد.
وظایف این حوزه از حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA عبارتند از:
• اندازه گیری عملکرد راه حل
• تجزیه و تحلیل اندازه گیری عملکرد
• ارزیابی محدودیتهای مربوط به راه حل
• ارزیابی محدودیتهای مربوط به شرکت
• توصیه نمودن اقداماتی برای افزایش کارایی و ارزش راه حل
50 تکنیک توصیه شده توسط تحلیل کسب و کار BABoK برای حوزه های دانش تحلیل کسب و کار BA
تحلیلگران کسب و کار در دنیای مجازی فعالیت میکنند. یعنی چیزهایی را تصور نموده و همه سهامدار ها را قادر میسازند تا نرم افزار یا ماشین آلاتی که قرار است تولید شوند را تجسم نمایند. بنابراین هم ورودیهایی که به تحلیلگران کسب وکار داده میشود و هم نتایج حاصل از تحلیل کسب و کار، از جنس اطلاعات هستند. درستی این اطلاعات در نهایت منجر به ایجاد محصولی میشود که مطابق با نیاز مشتری باشد. تحلیل کسب و کار BABoK v3، 50 تکنیک تحلیلی برای حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA توصیه میکند که یک تحلیلگر کسب و کار باید برای موفقیت در آزمون Certified Business Analysis Professional (Cتحلیل کسب و کار BAP) که توسط IIتحلیل کسب و کار BA انجام میشود، آنها را بیاموزد. لیست تکنیکهای ارائه شده عبارتند از:
معیارهای پذیرش و ارزیابی: معیارهای پذیرش و ارزیابی باید توسط تحلیلگران در حوزههای دانش تحلیل کسب و تکنیک های مشترک BPM و BA کار BA مورد توجه قرار گیرند تا مشخص شود چه راه حلهایی برای شرکت قابل پذیرش است.
مدیریت کارهای ناتمام یا جمع شده: مدیریت کارهای ناتمام فرآیندی است که طی آن صاحب محصول موارد عقب مانده موجود را تنظیم، مرتب و اولویت بندی میکند تا مطمئن شود باارزش ترین کالا به دست مشتری خواهد رسید.
کارت امتیازی متوازن: این تکنیک یک روش برنامه ریزی استراتژیک است که به وسیله آن اطمینان حاصل میشود که سازمان میتواند مأموریت و چشم انداز خود را با توجه به حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BAبه هدف های خاص و عملی تبدیل نماید.
بنچ مارکینگ و تحلیل بازار: در این شیوه برای بهبود عملیات سازمان، بهبود رضایت مشتری و ایجاد ارزش افزوده برای سهامدارها از مطالعات بنچ مارکینگ و مقایسه روشهای سازمانی با استانداردهای صنعت استفاده میشود.
تجزیه و تحلیل قابلیتهای کسب و کار: این روش شامل مدل سازی کاری است که یک کسب و کار انجام میدهد یا آنچه برای رسیدن به اهداف خود باید انجام دهد و نه چگونگی دستیابی به آن.
پروندههای کاری: یک پرونده تجاری استدلال برای شروع یک پروژه یا کار را بیان میکند. این مورد غالباً در یک سند مکتوب دارای ساختار مناسب ارائه میشود، اما ممکن است به صورت یک توافق کوتاه یا کلامی کوتاه نیز ارائه گردد.
به تصویر کشیدن مدل کسب و کار: این تکنیک، یک الگوی مدیریت استراتژیک برای توسعه یا مستند کردن مدلهای کسب و کار موجود ویک نمودار تصویری است که عناصر آن ارزش پیشنهادی، محصولات، زیرساختها، مشتریان و امور مالی یک شرکت را توصیف میکنند.
تجزیه و تحلیل قوانین کسب و کار
بازیهای مشارکتی: ذین فعان از بازیهای مشارکتی برای کار استخراج مربوط به حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BAاستفاده میکنند تا درک مشترکی از یک مسئله یا راه حل ایجاد نموده و از بازی برای ایجاد انگیزه در شرکت کنندگان و حمایت از همکاری بین افراد استفاده نمایند.
مدلسازی مفهومی:مدل مفهومی راهی عالی برای مستند سازی تعاریف بوده و معانی دقیق اصطلاحات را به سهامدارها انتقال میدهد. میتوان آن را به عنوان نمایش معنایی اسام هایی که برای یک سازمان یا یک حوزه خاص مهم هستند، توصیف کرد. فرهنگ لغت دادهها: طبق راهنمای تحلیل کسب و کار BABOK، فرهنگ لغت دادهها را میتوان به عنوان یک مخزن فراداده در حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BAدر نظر گرفت که برای مدیریت دادههای مورد استفاده توسط برنامههای نرم افزاری استفاده میشود.
نمودارهای جریان دادهها: این نمودارها برای نشان دادن این است که دادهها از کجا میآیند و چه عملیاتی آنها را پردازش میکنند و چگونه نتایج مورد استفاده قرار میگیرند. همچنین ذخیره دادههای موقت یا دائمی را نشان میدهد.
داده کاوی: فرآیندی برای کشف الگوها در مجموعه دادههای بزرگ است که روشهای آن فصل مشترک یادگیری ماشین، آمار و سیستمهای پایگاه داده است
مدلسازی دادهها: مجموعهای از ابزارها و تکنیکها برای تجزیه و تحلیل اینکه سازمان چگونه باید دادهها را جمع آوری و به روز رسانی و ذخیره کند.
تجزیه و تحلیل تصمیم گیری: تجزیه و تحلیل تصمیم گیری به تحلیلگر اجازه میدهد تا عواقب تصمیمات مختلف را قبل از تصمیم گیری اولیه و یا توصیه به یک تصمیم خاص، بررسی و مدلسازی نموده و تصمیمیکاملاً آگاهانه اتخاذ و یا توصیه نماید.
مدلسازی تصمیم گیری: مدلهای تصمیم گیری ارائه تصویری فرآیندی است که نشان میدهد چگونه دادهها و دانش با یکدیگر ادغام میشوند تا یک تصمیم تجاری خاص اتخاذ گردد.
تجزیه و تحلیل اسناد: این روش یکی از موثرترین روشها برای شروع مرحله استخراج الزامات بوده و شامل هنر مطالعه مشاغل مربوطه، سیستم و مستندات پروژه با هدف درک کسب و کار، پیشینه پروژه و شناسایی نیازها یا فرصتهای بهبود است.
آنالیز مالی: فرآیند ارزیابی پروژهها و بودجهها و سایر معاملات مربوط به امور مالی برای تعیین عملکرد و مناسب بودن آنها.
گروههای متمرکز: گروه متمرکز، نوعی بحث راهنمای تعاملی در بین گروهی با دقت انتخاب شده از افراد (معمولاً از نظر جمعیتی متنوع) است که برای به دست آوردن بازخورد درباره محصول، خدمات یا یک مفهوم استفاده میشود.
تجزیه عملکردی: شامل تجزیه و تحلیل سیستمهای پیچیده با تجزیه آنها به عناصر ساده تر و کوچکتر است.
تجزیه و تحلیل رابط: یک روش استخراجی در تحلیل کسب و کار است که به شناسایی رابط بین راه حلها و برنامهها کمک نموده و میزان اطمینان از تعامل موثر اجزا با یکدیگر را تعیین مینماید.
ردیابی موردی: یک روش ساختاری است که توسط تحلیلگران برای پاسخگویی به نگرانیهای مختلف ذینفعان در زمینه اقدامات، پیش فرضها، محدودیتها و وابستگیها، نقصها و پیشرفتها استفاده میشود.
درسهای آموخته شده: این تکنیک که به آن تجزیه و تحلیل پس از واقعه نیز گفته میشود، تکنیکی است که از طریق آن میتوانیم از اشتباهات و موفقیتهای خود درس بگیریم و در نتیجه عملکرد خود را به حداکثر برسانیم.
معیارها و شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)
نقشه برداری ذهن: در این تکنیک از زمینههای مختلفی از جمله برنامه ریزی، یادداشت برداری، سازماندهی ایدهها، حلکردن خلاقانه مشکلات، همکاری، جمع بندی و غیره استفاده میشود.
تجزیه و تحلیل الزامات غیر عملکردی
مدلسازی سازمانی: روشی برای وصف نقشها و ساختار گزارش دهی در داخل یک تکنیک های مشترک BPM و BA کسب و کار و اطمینان از پشتیبانی ساختار از هدف های کسب و کار است.
تجزیه و تحلیل فرآیند
نمونه سازی اولیه: در این تکنیک تحلیلگران حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA، از نمونههای اولیه برای جمع آوری و تأیید نیاز ذینفعان از طریق یک فرآیند تکراری استفاده نموده و از آن برای مدلسازی این الزامات استفاده مینمایند.
تجزیه و تحلیل و مدیریت ریسک
ماتریس نقش ها و مجوزها: تحلیلگران از ماتریس نقشها و مجوزها برای تعیین مسئولیتها، شناسایی نقشها، کشف مسئولیتهای از دست رفته و انتقال نتایج یک تغییر برنامه ریزی شده استفاده میکنند.
بررسی دلایل پایه ایی: در این تکنیک از روش تجزیه و تحلیل تکراری برای تأیید وجود بیش از یک دلیل اصلی برای مشکل استفاده میشود.
مدلسازی محدوده: در مدلسازی محدوده، ماهیت و موجودیت یک یا چند مرز توصیف شده و مولفهها در خارج یا داخل از این مرزها قرار میگیرند.از مدلهای محدوده معمولاً برای تعیین مرزهای کنترل، تغییر، راه حل یا نیازها استفاده میشود.
نمودارهای توالی: نمودار توالی نحوه اتصال اشیاء استفاده شده در سناریو را نشان میدهد، اما نحوه ارتباط آنها با یکدیگر را نشان نمی دهد.
لیست، نقشه یا پرسوناهای ذینفعان: لیست، نقشه یا پرسوناهای ذینفعان به تجزیه و تحلیل سهامدارها و ویژگیهای آنها توسط تحلیلگر حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA کمک میکنند. این نوع تجزیه و تحلیل برای اطمینان از این است که تحلیلگر کسب و کار کلیه منابع احتمالی نیازمندیها را شناسایی نموده و هر یک از ذینفعان کاملاً مورد توجه قرار میگیرد.
مدلسازی حالت: تحلیلگرها از مدلسازی حالت برای توصیف و تجزیه و تحلیل وضعیتهای مختلف بالقوه یک نهاد در سیستم استفاده میکنند.این روش شامل چگونگی تغییر نهاد از یک حالت به حالت دیگر میباشد و اینکه چه چیزی ممکن است برای نهاد در هر حالت رخ دهد.
نظرسنجی یا پرسشنامه
تحلیل SWOT: این تکنیک در حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA، به عنوان چارچوبی برای ارزیابی نقاط قوت و ضعف شرکتها و فرصتها و تهدیدهای پیشروی آنها است.
یوزکیسها و سناریوها: برای توصیف چگونگی ارتباط شخص یا سیستم با راه حل مدلسازی شده در جهت رسیدن به اهداف استفاده میشود.
داستانهای کاربران: یک روش جالب برای افزایش چابکی پروژه و راهی برای توصیف الزامات از دید کاربر نهایی است.
ارزیابی فروشندگان: برای تحلیل کسب و کار در حوزههای دانش تحلیل کسب و کار BA، فروشندگان ارزیابی میشوند تا مشخص شود که آیا میتوانند بطور موثر تعهدات و نیازهای کسب وکار را در رابطه با یک سرویس یا محصول برآورده کنند.
مدل BACCM؛ چارچوبی برای تجزیه و تحلیل کسب و کار
در زمینه تجزیه و تحلیل کسب و کار، شناسایی یک اصطلاح مشترک و تدوین نوعی چارچوب عملیاتی برای همکاری موفق و برقراری ارتباط شفاف میان متخصصان و سایر ذینفعان ضروری است. چرا که شغل تحلیلگران کسب و کار شامل حجم عظیمی از اطلاعات، وظایف متعدد و روابط مختلف با همکاران در سازمان است. بنابراین وجود مفاهیم دقیق تجزیه و تحلیل کسب و کار به همراه یک ساختار تثبیت شده به تحلیلگران اجازه میدهد تا علاوه بر درک فعالیتها، مواردی مانند مهارتها، منابع و اقدامات لازم را به طور دقیق ارزیابی کنند. مدل BACCM به عنوان پلتفرمی برای تجزیه و تحلیل کسب و کار عمل میکند. امروز قصد داریم به معرفی و بررسی این مدل بپردازیم.
مدل BACCM چیست؟
BACCM فرم کوتاه عبارت Business Analysis Core Concept Model و به معنی مدل مفهومی اصلی تحلیل کسب و کار است که نخستین بار توسط موسسه IIBA (موسسه بین المللی تجزیه و تحلیل کسب و کار) ارائه شد. این مدل 6 مفهوم اصلی تحلیل کسب و کار را تعریف میکند که عبارتند از: تغییر، نیاز، راه حل، سهامداران، ارزش و زمینه.
همه این مفاهیم به یک اندازه ضروری هستند. به بیان دیگر، هیچ مفهوم اولیهای وجود ندارد و هر مفهوم توسط مفهوم دیگر تعریف میشود. بنابراین، هیچکدام از مفاهیم اصلی را نمیتوانید درک کنید، تا زمانی که هر 6 تای آنها به طور کامل درک شوند.
این مدل، یک سیستم مفهومی ارائه میدهد که به عنوان چارچوبی برای انجام تجزیه و تحلیل کسب و کار عمل میکند. مدل BACCM، ضمن توصیف همه موارد مربوط به تجزیه و تحلیل کسب و کار، برای درک هر نوع تغییری که در حال وقوع در سازمان شماست، ابزار قدرتمندی ارائه میدهد.
به طور کلی مدل BACCM، زمینه تجزیه و تحلیل کسب و کار را تعریف میکند، میان همه طرفهای ذینفع ارتباط شفاف ایجاد میکند، به تعیین و ارزیابی روابط بین مفاهیم اصلی کمک میکند و برای بررسی و تفسیر نتایج تحلیل تجاری کاربردی، ابزارهای مناسبی ارائه میدهد.
مطلب زنجیره ارزش پورتر به شما خواهد گفت چگونه وضعیت کسب و کار خود را به طور دقیق تحلیل کنید.
مفاهیم اصلی مدل BACCM
بیایید شش مفهوم اصلی را به همراه تعاریف آنها، همانطور که در راهنمای BABOK ارائه شده را با جزئیات مرور کنیم.
پیش از آن لازم است بار دیگر تاکید کنیم که این مفاهیم به هیچ وجه بر اساس ارزش رتبه بندی نشدهاند و یکی از آنها مهمتر از دیگری نیست. تجزیه و تحلیل کارآمد و موثر کسب و کار، مستلزم یک رویکرد کل نگر به یک تغییر سازمانی به همراه توجه کامل به جزئیات است. این امر تنها زمانی امکان پذیر است که همه مفاهیم به صورت یکسان و ضروری در نظر گرفته شوند. هر 6 مفهوم به وسیله یکدیگر تعریف شده و به هم وابسته هستند. درک یکی از آنها بدون درک سایر مفاهیم امکان پذیر نیست. به خاطر داشته باشید که تغییر در هر یک از مفاهیم کلیدی، مستلزم ارزیابی مجدد 5 مفهوم دیگر و روابط متقابل میان آنهاست.
1. تغییر
تغییر، به معنی اقدام برای ایجاد تفاوت است. در تجارت، تغییر و تحول به عنوان پاسخ به یک نیاز تعریف میشود. نیاز به ایجاد دگرگونی هم میتواند داخلی باشد و هم میتواند ناشی از عوامل خارجی مانند اختلالات بازار، جو سیاسی، حوادث طبیعی و… باشد.
یک تحلیلگر تجاری باید تغییرات را به گونهای اعمال کند که باعث بهبود عملکرد عملکرد کسب و کار شود.
تحلیلگران کسب و کار از تکنیکهای تجزیه و تحلیل کسب و کار برای کنترل و انجام این پیشرفتها استفاده میکنند. دگرگونی و تغییر مطلوب یک سازمان باید ارزش آن بهبود بخشیده و از سقوط آن جلوگیری کند.
آماده سازی فرآیند تغییر مستلزم آن است که تحلیلگر کسب و کار در مورد موضوع تغییر، زمینه تغییر، دلیل تغییر و شناسایی افراد علاقه مند به تغییر، سوالاتی طراحی تکنیک های مشترک BPM و BA کند. پاسخ به این سوالات، زمینه مناسبی برای اجرای موفقیت آمیز تغییر و تحول فراهم میکند.
هر تغییری مزایا، معایب و هزینههای خاص خود را به همراه دارد. تحلیل کسب و کار (BA) میتواند ضمن کشف مشکلات بالقوه، به شما نشان دهد که کدام عمل بیشترین ارزش را به همراه دارد. اگر در زمان تجزیه و تحلیل، BA تشخیص دهد که تغییر خاصی، باعث کاهش ارزش میشود، سعی میکند از وقوع تغییر مورد نظر جلوگیری کند یا دست کم اثرات آن را به حداقل برساند.
2. نیاز
نیاز، یک مشکل، فرصت یا محدودیت است که نیاز به بررسی و رسیدگی دارد. در واقع، نیازها نتیجه وضعیت فعلی سازمان و دلیل وجود یک پروژه خاص هستند و کل فرآیند را هدایت میکنند. کار تحلیلگر با نیازها شروع میشود. آنها به ذینفعان برای اقدامات جدید انگیزه میدهند، در نتیجه تغییرات را ایجاد میکنند. از سوی دیگر، تغییراتی که باعث افزایش یا کاهش ارزش سازمان میشود، نیازهای جدیدی در سازمان ایجاد میکند. بنابراین میتوانیم بگوییم نیازها و تغییرات در هم آمیختهاند.
ارزیابی کامل و درست نیازها برای موفقیت پروژه بسیار ضروری است. از آنجا که ذینفعان معمولا بین آنچه نیاز دارند و آنچه میخواهند، تمایز قائل نمیشوند، این وظیفه یک تحلیلگر تجاری است که نیازهای واقعی سازمان را به طور دقیق شناسایی کند.
3. راه حل
راه حل، وسیلهای برای حل یک مشکل است. به بیان دیگر، وسیلهای برای رفع نیاز سازمان از طریق ایجاد، تحقق، مبادله و ذخیره ارزش به شمار میرود. راه حلها ضمن حل مشکلات ذینفعان به آنها کمک میکنند تا از یک فرصت استفاده کنند، محدودیتی را اعمال کنند، محدودیتی را حذف کنند و یا فعالیت خاصی را مجاز اعلام کنند.
ممکن است برای یک نیاز خاص، چندین راه حل وجود داشته باشد. همچنین، ممکن است یک نیاز با راه حلهای مختلف در سازمانهای مختلف برطرف شود. معمولا ذینفعان مختلف در یک پروژه، راه حلهای متضاد را برای یک مشکل خاص ترجیح میدهند. تحلیلگران تجاری نیز باید ضمن برقراری تعادل بین این درخواستها، عوامل متعددی مانند هزینهها، ویژگیها و ریسکها را هنگام تصمیم گیری در مورد راه حل در نظر بگیرند.
این راه حلها با بهبود عملکرد جنبه خاصی از کسب و کار ذینفعان، تغییر ویژگیهای آن، افزایش تجربه سازمان یا مشتری، برای کسب و کار شما ارزش ایجاد میکنند. به خاطر داشته باشید که راه حل اجرا شده تنها در صورتی موفق است که ضمن ارائه ارزش، نیازهای ذینفعان را نیز برطرف کند. وقتی این اتفاق میافتد، دیگر یک هدف یا نیاز نیست، بلکه بخشی از عملکرد روزانه یک تجارت به شمار میرود. به همین دلیل ممکن است نیازها یا تغییرات جدیدی ایجاد کند.
4. ذینفع
ذینفع، فرد یا گروهی است که با تغییر، نیاز و راه حل رابطه برقرار کرده و سعی میکند بر آنها تاثیر بگذارد. سطح مشارکت ذینفعان در یک پروژه متفاوت است. آنها میتوانند روابط متفاوت و تاثیرات متفاوتی بر سایر مفاهیم اصلی تجزیه و تحلیل کسب و کار داشته باشند. همچنین، ذینفعان، مخاطب راه حلها و تغییرات به حساب میآیند و افرادی هستند که ارزش به آنها تحویل داده میشود.
ذینفعان، معمولا بر اساس میزان علاقهمندی در جنبههای خاصی از یک پروژه گروه بندی میشوند و نیاز، تغییر یا راه حل را به آنها اختصاص میدهند. این نیاز معمولا زمانی ایجاد میشود که یکی از ذینفعان خواستهای را بیان کند یا مشکلی را شناسایی کند.
برای هر پروژه باید فهرستی از ذینفعانی که مشارکت میکنند یا تحت تاثیر راه حلها و تغییرات قرار میگیرند، تهیه کنید. تحلیلگر تجاری در طول پروژه با اکثر ذینفعان تعامل خواهد کرد. برخی از ذینفعان به آموزش در استفاده از راه حلهای جدید و کمک به عادت در جهت تغییرات نیاز دارند. در صورت نیاز میتوانید راه حلها را به صورتی تنظیم کنید تا این فرآیند سادهتر شود. سیستم BABOK، چندین دسته از سهامداران را بسته به نقش آنها در پروژه فهرست میکند. البته این فهرست قطعی نیست. چرا که برخی دارای چندین زیرمجموعه هستند و برخی هم ممکن است نقشهایی را در چندین دسته پر کنند. آنچه در زیر مشاهده میکنید نمونهای از این فهرست است:
- تحلیلگر کسب و کار
- مشتری
- کارشناس موضوع دامنه
- کاربر نهایی
- کارشناس موضوع اجرا
- پشتیبانی عملیاتی
- مدیر پروژه
- تنظیم کننده
- حمایت کننده
- تامین کننده
- آزمایش کننده
5. ارزش
ارزش یا مقدار، میزان اهمیت چیزی را برای ذینفعان نشان میدهد. ارزش، معمولا چیزی است که در یک زمینه خاص، مثبت و به نفع سازمان است و در میزان بازدهی و بهبودها نشان داده میشود. اما در برخی موارد به شکل زیان یا هزینه تلقی میشود و منفی به حساب میآید.
شاید درک مفهوم ارزش سختتر از سایر مفاهیم تجزیه و تحلیل کسب و کار باشد. نیاز و راه حل، ارزش ملموس و نامشهود را برای سازمان به همراه میآورند. ارزشهای ملموس مانند پس انداز و سود، قابل اندازهگیریاند. در حالی که ارزشهای ناملموس مانند تقویت روحیه کارکنان یا افزایش شهرت سازمان، قابل محاسبه نیستند.
به خاطر داشته باشید که ارزش، همیشه مطلق نیست و میتواند در ذهن برخی سهامداران ارزشمندتر از دیگران باشد. به عنوان مثال، راه حلهای یکسان، ممکن است ارزش یکسانی برای بخش فروش و پشتیبانی مشتری نداشته باشد.
6. زمینه
زمینه، مجموعهای از شرایط است که محیطی را ایجاد میکند تا در آن تغییر رخ دهد. زمینه، با تاثیر گذاری و تاثیر پذیری، به شما کمک میکند تا تغییرات را بهتر درک کنید. زمینه، بخش مهمی از یک پروژه به حساب میآید که در تحلیل کسب و کار (BA) باید در نظر بگیرید. چرا که همه تغییرات و راه حلهای پیشنهادی در فضایی با فرآیندها و سیستمهای موجود اتفاق میافتد.
درک این موضوع که یک راه حل جدید چگونه در آن مجموعه و محیط کار میکند، میتواند پروژه را به سمت موفقیت ببرد یا آن را شکست دهد. زمینه، ضمن کمک به تعیین آنچه مربوط به پروژه است، زمینهای را برای ذینفعان فراهم میکند تا با تغییرات و راه حلها ارتباط برقرار کنند. هر چند که ذینفعان مختلف در زمینههای مختلف فعالیت میکنند، اما برای یک تحلیلگر تجاری، همه آنها به یک انازه مهم هستند.
زمبنه با مرزهای درونی و بیرونی آن تعریف میشود. مرزهای درونی دامنه تغییر را مشخص میکند، در حالی که مرزهای بیرونی مشخص میکند که چه چیزی به تغییر مربوط میشود. به طور کلی، زمینه، هر چیزی است که بر تغییر تاثیر میگذارد، به جز خود تغییر. به خاطر داشته باشید که زمینه، به هیچ وجه ثابت نیست و به صورت چرخهای یا تصادفی تغییر میکند.
BABOK، ویژگیها و شرایطی را فهرست میکند که تعیین کننده زمینه هستند. این موارد عبارتند از: رفتارها، فرهنگ، رقبا، دولت، زیر ساختها، محصولات، فروش، شرایط اقلیمی، فناوری و…
یک مثال کاربردی برای درک بهتر مدل BACCM
اکنون با 6 مفهوم اصلی مدل BACCM آشنا شدید، جزئیات بیشتر را در قالب یک مثال بررسی میکنیم.
همه میدانیم که موج فناوریهای دیجیتال، بسیاری از کسب و کارهای سنتی را متحول کرده است. به عنوان مثال، یک کسب و کار فعال در زمینه مصالح ساختمانی را در نظر بگیرید که سالها فروشگاههای مختلف را با موفقیت اداره کرده است. اما این کسب و کار اکنون باید با شرکتهای تجارت الکترونیک رقابت کند که کالاهای مشابه به مزایای اضافی مانند راحتی خرید (سفارش کالاها از خانه)، ارائه تخفیفات ویژه و… به مشتریان ارائه میدهند. برای پاسخ به این تغییرات میتوانید مدل BACCM را در این کسب و کار سنتی تعریف کنید و فروشگاهها را بر اساس این سیستم اداره کنید.
در ادامه نحوه تجزیه و تحلیل 6 مفهوم اصلی مدل BACCM را در این کسب و کار بررسی خواهیم کرد:
برای مشتریانی که خرید آنلاین را به خرید سنتی ترجیح میدهند، راه حلهای تجارت الکترونیک ارائه دهید. به خاطر داشته باشید که تکنیک های مشترک BPM و BA جهت انجام سفارشات آنلاین، به فرآیندها و عملکردهای تجاری کاملا جدید نیاز دارید.
برای جذب سهم قابل توجهی از مشتریان، معاملات و کالاهای فروخته شده، به مواردی مانند افزایش محبوبیت، شهرت، افزایش سهم بازار رقبای تجارت الکترونیک نیاز خواهید داشت.
بسته به ساختار سازمانی کسب و کار، قابلیتها و فهرست احتمالی راه حلها میتواند اجرای یک پروژه فناوری اطلاعات باشد که سازمان شما را قادر به راهاندازی فروشگاه تجارت الکترونیکی میکند.
این مورد از تمامی حوزههای عملکردی مانند فروش، بازاریابی، فناوری اطلاعات، منابع انسانی، عملیات و… تشکلی شده است.
در این مورد، ارزش محسوس، افزایش فروش و افزایش یا حفظ سهم بازار است. ارزش نامحسوس نیز میتواند شامل تبدیل سازمان به آینده دیجیتال، معرفی استعدادها و ایدههای جدید و خلاقانه باشد.
زمینه این تغییر میتواند افزایش سهم بازار، تغییر مشخصات جمعیتی مشتریان، بهبود زیرساختهای دیجیتال، ورود بازیگران خارجی به بازار و تعیین قوانین سادهتر از سوی دولت باشد.
و در انتها…
امیدواریم با مدل BACCM به خوبی آشنا شده باشید. همان طور که ملاحظه کردید، مدل مفهومی اصلی تجزیه و تحلیل کسب و کار (BACCM)، چارچوبی را برای درک 6 مفهوم اصلی تحلیل کسب و کار ارائه میدهد. به این ترتیب، میتوانید مطمئن باشید که یک مبنای موثر و اساسی برای درک تحلیل کسب و کار و بستری مطمئن برای توسعه دانش در اختیار خواهید داشت.
رویکرد فرایندی نیاز حیاتی سازمانها و بازار کسبوکار کشور
گروه آموزشی و مشاوره مدیریت eBPM دوره آموزشی رایگان آشنایی با حوزه دانشی مدیریت فرایندهای کسبوکار را در روز پنجشنبه مورخ ۷ دیماه و کارگاه آموزشی پیشرفته «مدیریت فرایندهای کسبوکار و استاندارد مدلسازی فرایند BPMN» را در روزهای چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه مورخ ۱۳، ۱۴ و ۱۵ دی ماه به منظور تبیین اهمیت رویکرد فرایندی و معرفی مزایای پیادهسازی این دیدگاه در سازمانها و بنگاههای اقتصادی برگزار نمود.
رویکرد مدیریت فرایندهای کسبوکار (BPM[1]) با نگاهی نو، تحولی در زمینه مهندسی ارزش برای مشتری در سازمانهای ایرانی ایجاد نموده است. این رویکرد با تمرکز بر شناسایی، تحلیل، بهبود و اجرای فرایندهای کسبوکار امکان مدیریت شفاف و اثربخش را برای سازمانها فراهم خواهد نمود. یکی از ویژگیهای مهم رویکرد فرایندی امکان رصد و کنترل کسبوکار و آگاهی از نقاط قوت و ضعف فرایندهای سازمانی و در نتیجه تصمیمگیری بهنگام در زمینه راهبری سازمان میباشد.
در این همایش آقای مهندس امیرحسین حقیقت مدرس دوره و مدیرعامل گروه آموزشی و مشاوره مدیریت eBPM با تاکید بر اهمیت آشنایی مدیران داخلی با رویکرد فرایندی افزود «راه برون رفت از مشکلات کنونی سازمانها و رکود فعلی کشور، توجه به رویکرد فرایندی و ایجاد فرهنگ فرایند محوری در بین کارکنان سازمان میباشد. به منظور ایجاد تغییر در بین کارکنان سازمان میبایست در گام نخست نقاط ضعف دیدگاه وظیفهای تبیین گردیده و سپس تفاوتهای معماری سازمان مبتنی بر وظیفه و مبتنی بر فرایند تشریح گردد».
همچنین در این دوره آموزشی آقای سید حسین موسوی مولف کتاب مدلسازی فرایند کسبوکار با استاندارد BPMN[2](منتشر شده توسط موسسه مطالعات مدیریت دانشگاه تربیت مدرس) به تبیین دقیق جزئیات استاندارد مذکور پرداختند.
دیگر موضوع مورد بحث در این دوره آموزشی آشنایی با نرمافزارهای تحلیل فرایند کسبوکار ویژوال پارادایم[3] و سیستمهای جامع مدیریت فرایندهای کسبوکار(BPMS[4]) بود که برخی از نرمافزارهای BPMS موجود در بازار ایران و نقاط قوت و ضعف آنها، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در حاشیه این همایش محصولات تولید شده مجموعه eBPM از قبیل کتاب «مدلسازی فرایند کسبوکار با استاندارد BPMN»، دوره آموزشی دوبله شده« BPMN Meets DMN با تدریس پروفسور وسک» و سایر ویدئو کلیپهای آموزشی تولید شده در این حوزه، در اختیار علاقهمندان قرار گرفت.
دورههای فوق توسط گروه آموزشی و مشاوره مدیریت eBPM به صورت فصلی و با حضور کارشناسان، فعالان و دانشجویان علاقهمند به حوزه مدیریت فرایندهای کسبوکار، با هدف آشنایی مدیران با رویکرد فرایندی و گسترش این فرهنگ در میان سازمانها برگزار میگردد.
دیدگاه شما